به ازای هر ۱۰۰ ازدواج، ۶۰ طلاق اتفاق می‌افتد در کوچه ‌پس‌ کوچه‌های طلاق

«متاسفانه در بعضی از شهرها به ازای هر ۱۰۰ ازدواج، ۶۰ مورد طلاق داریم.»
این صحبت مرتضی میرباقری، معاون فرهنگی اجتماعی وزارت کشور در اولین روزهای سال ۹۵ است. آماری تکان دهنده که هرچند تلخ است، اما گویای این نکته است که کشور ما در بحران ازدواج به سر می‌برد؛ بحرانی که تنها دو دلیل کلی را می‌توان برای آن عنوان کرد. ۱- انتخاب اشتباه ۲- فشارهای پس از ازدواج.
آنچه که ما قصد داریم در این گزارش به آن بپردازیم مبحث انتخاب اشتباه است؛ امری که کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد و اتفاقا برخلاف دلیل دوم که مستقیما به دولت مربوط است، مسئله‌ای کاملا فردی است و دولت‌ها کار چندانی را نمی‌توانند برای رفع آن انجام دهند.
ازدواج سنتی یا مدرن
موافقان ازدواج سنتی ادعا می‌کنند در دوره و زمانه‌ای که ازدواج به سبک سنتی صورت می‌گرفت و به قول معروف عروس و داماد تازه بعد از عقد و عروسی روی همدیگر را می‌دیدند، ازدواج‌ها پایداری بیشتری داشت و پدیده‌ای مانند طلاق بسیار اندک بود. در مقابل مخالفان عنوان می‌کنند هر چند بر اساس آمار و ارقام ازدواج‌های سنتی گذشته دوام بیشتری داشته، اما اگر بحث خوشبختی را در نظر بگیریم، شاید بسیاری از آن زندگی‌ها تنها یک همزیستی بر سر اجبار بوده تا یک زندگی عاشقانه و اگر قبح طلاق در آن روزگاران مانند امروز کمتر بود، شاید بسیاری از آن زندگی‌ها دوام نمی‌یافت. آن‌ها همچنین این موضوع را مطرح می‌کنند که بخش بزرگی از ادبیات کلاسیک ما را عشق‌های نافرجام تشکیل داده و این خود نشان می‌دهد در ازدواج‌های سنتی، عشق کمترین نقش را داشته و بر این اساس نمی‌توان زندگی بدون عشق را یک زندگی ایده آل دانست.
مدرن‌ها و دوران رواج طلاق
اما در مقابل ازدواج سنتی، ازدواج مدرنی قرار دارد که دختر و پسر همدیگر را انتخاب می‌کنند و ازدواج بر اساس معیارهای دو طرف صورت می‌گیرد؛ هرچند در کشور ما هنوز هم نقش خانواده‌ها بسیار پر رنگ است اما با در کنار هم قرار دادن تمام این پکیج، یعنی انتخاب بر اساس معیارهای دو طرف و نظارت و نظر خانواده به نظر می‌رسد که دیگر نباید مشکلی وجود داشته باشد؛ ولی آمار تکان‌دهنده طلاق در کشور نشان می‌دهد که ازدواج مدرن هم نسخه قابل اعتمادی برای خوشبختی نیست.
مشکل کجاست؟
همان طور که در ابتدای این گزارش مطرح کردیم به نظر می‌رسد یکی از اشکالات اساسی انتخاب اشتباه یا به بیان دیگر معیارهای اشتباه است. معیارهایی که ریشه در فرهنگ و آداب و سنن و بسیاری از باورهایی دارد که ریشه در اجتماع ما دارد. ریشه‌هایی عمیق که در بعضی مناطق کشور پررنگ و در بعضی کمرنگ‌تر است؛ اما هر چه هست، جمع این آمارها نشان می‌دهد طلاق در حال رشد است.
چه باید کرد؟
پیچیدن نسخه برای این مشکل ریشه‌دار از عهده نگارنده خارج است؛ اما این نیاز وجود دارد که جامعه‌شناسان در پی راهکارهایی تازه برای نهادینه کردن معیارهایی نو باشند؛ زیرا که معیارهای فعلی حاصلی جز شکست نداشته و اگر دولت نیز در پی حل این معضل است، بهتر است در پی فرهنگ‌سازی این معیارهای تازه باشد. اگر امروز آمار طلاق نگران‌کننده است، فردا روز با بی‌توجهی می‌تواند نگران‌کننده‌تر هم باشد و از یک بحران به یک معضل حل نشدنی تبدیل
شود.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *