مروری بر مباحث جنگ نرم

جواد قاسمی استاد دانشگاه:
در شماره قبل به شیوه های استعمار نو در جنگ نرم پرداختیم و اکنون دنباله بحث:
دیپلماسی عمومی
برنامه اصلی نظام سلطه در استعمار فرانو یا جنگ نرم یا جنگ عقاید، دیپلماسی عمومی است. یعنی ارتباط با عموم مردم به منظور تأثیر گذاری بر آن ها و بهره کشی در جهت کسب منافع.
دیپلماسی عمومی به دنبال آن است که منافع ملی قدرت سلطه گر را از طریق اطلاع رسانی ویژه و هدفدار به وسیله تاثیر گذاری بر مخاطبین و گسترش گفتگو میان شهر وندان دو کشور ونهادهای غیر دولتی تأمین کند. برای تحکیم نقوذ فرهنگی ، اقتصادی، سیاسی و فشار غیر مستقیم بر کشور مورد هجوم از وسایل ارتباط جمعی و رسانه ها که دارای اهمیت استراتژیک و بسیار تأثیر گذار است بهره می گیرد. امروز سازمان های غیر دولتی NGO) )فعال تر و مؤثر تر در صحنه های سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی و بین المللی حضور دارند و از جمله اهرم های مورد بهره گیری بر ضد دولت ها و جریان های معارض می باشند. از اینرو آمریکا و اروپا سالانه مبالغ قابل توجهی برای ایجاد، تقویت، هماهنگ کردن و آموزش دادن به تشکل های غیر دولتی در بودجه اختصاص می دهند . به گونه ای که نقش سازمان های غیر دولتی در قرن حاضر بسیار مهم و تعیین کننده خواهد بود.ابزار و ساز وکار دیپلماسی عمومی، انواع رسانه هاست . به همین سبب در تحریم ها تنها ابزاری که تحریم ها شامل آن نمی شود ابزار متنوع رسانه ای است. چون از این طریق دشمن تبادل اطلاعات را به راحتی انجام می دهد.شواهد حاکی از آن است که ایالات متحده در هنگامی که تأثیر گذاری سریع برای یک تغییر فرهنگ و بینش ر ادر دستور کار دارد سریعا بر شدت جریان انتقال اطلاعات در یک مدت زمان محدود به کشور هدف می افزاید و نوعی بمباران تبلیغاتی را پیش از هر عملیات سیاسی اعمال می کند.
استحاله فرهنگی
دگرگونی فرهنگی بیشتر از طریق نظام آموزشی صورت می گیرد.تبادل استاد و دانشجو متون آموزشی ، کمک های غیر نقدی به مؤسسات آموزشی و مرتبط کردن ان ها با مراکز مشابه در کشور استعماری ، دادن بورسیه و جذب متخصص و تربیت مدیران ، بخشی از اقدامات فراگیر در این زمینه است.نسل جوان مسلمان به ویژه جوانان دختر مخاطب اصلی و هدف استعمار فرانو برای استحاله فرهنگی می باشند.
جهانی شدن
«در هم آمیزی اقتصاد، جامعه شناسی، سیاست، فرهنگ و رفتارها از طریق نفی مرزها و پیوستگی های ملی و اقدامات دولتی » را جهانی شدن نامیده اند و آن را به عنوان یک «پروسه » که همه ملت ها به ناچار باید آن را به پذیرند و خواه نا خواه تابع آن شوند مطرح می کنند. فرهنگ را سیال دانسته که خود به خود همه جهان را در می نوردد و این فرهنگ باید فرهنگ برتر لیبر ال دموکراسی غربی باشد. این گونه تعریف از جهانی شدن و این تعریف از تحول فرهنگی و مطرح شدن تحول به صور ت یک پروسه اجباری در حقیقت نفی هویت جوامع بشری و نفی اراده و اختیار و استقلال و آزادگی در انسان
است . افزون بر این آن چه که اتفاق می افتد در حقیقت جهانی سازی است نه جهانی شدن و به عنوان یک پروژه از سوی نظام سلطه همراه با برنامه های پیچیده بر ملت های جهان تحمیل می شود. به عبارتی غربی سازی و تحمیل آرا و افکار انحرافی سکولار است که با تبلیغات شدید در حال انجام است.
ادامه دارد …

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *