چرا در جامعه اسلامی نفاق به وجود میآید؟
نفاق و دو رویی در فضایی به وجود میآید که شخص نمیتواند آنچه را که در دل دارد اظهار کند و بر اساس آن عمل کند.
در چنین فضایی آنچه از این شخص آشکارا شنیده میشود و در عمل دیده میشود، چیزی نیست که در درون به آن اعتقاد داشته باشد.
در بین مسلمانان نفاق زمانی بروز پیدا کرد که پیامبر اکرم، صلی الله علیه و آله و سلم، در مدینه حکومت اسلامی تشکیل دادند و مسلمانان دارای قدرت محدودی شدند که البته روز به روز توسعه پیدا کرد. تا زمانی که پیامبر اکرم در مکه بود جمعیت بسیار کمی به ایشان ایمان
آوردند.
در مکه اسلام آوردن هزینه زیادی داشت؛ تازه مسلمانان که معمولا از قشر ضعیف جامعه بودند، مورد آزار و اذیت اشراف و بزرگان مکه قرار میگرفتند؛ ازقبیله و خانواده رانده و از برخی امتیازات اجتماعی محروم میشدند؛ برخی از آنها که بنده بزرگان و اشراف مکه بودند مورد شکنجه قرار میگرفتند.
به همین خاطر پیامبر اکرم از برخی مسلمانان خواست که برای رهایی از آزار و ادیت مکیان به حبشه مهاجرت کنند. در مکه شرک و بت پرستی، بیدینی و هرزگی، هیچ محدودیتی نداشت، آنچه که خلاف جریان بود و مشکلاتی را ایجاد میکرد پذیرش اسلام بود.
بر همین اساس در بین تعداد محدودی که ایمان آورده بودند نفاقی وجود نداشت. جامعه آن روز مکه به گونهای بود که اظهار عقاید، افکار، گفتار و اعمال غیر اسلامی محدودیتی را برای شخص ایجاد نمیکرد. به عبارت دیگر: در مکه اسلام آوردن هیچ منفعت مادی نداشت و قبول نکردن آن منافع فرد را به خطر نمیانداخت؛ از همین رو کسانی که حاضر میشدند اسلام را بپذیرند، از سر اخلاص بود و از صمیم قلب به آن اعتقاد پیدا
میکردند.
ولی پس از هجرت پیامبر اکرم، مدینه شهر اسلام و مسلمانان شد. آنچه آنجا رواج داشت توحید و بندگی خداوند بود. در چنین جامعهای آنچه محدودیت داشت کفر و شرک و عدم اعتقاد به آموزههای اسلامی
بود.
در چنین فضایی برخی از سر صدق وصفا به پیامبر اکرم ایمان آوردند؛ ولی برخی علاقهای به اسلام و معارف آن نداشتند و ایمان نیاوردند و از طرفی اظهار آنچه را که در دل داشتند به صلاح خود نمیدیدند.
از همین رو راه نفاق را در پیش گرفتند؛ یعنی در ظاهر با مسلمانان همرامی و اظهار ایمان به خداوند متعال و پیامبر اکرم کردند و بر زبان شهادتین جاری میکردند و در عمل به انجام تکالیف الهی میپرداختند و در باطن و قلب خود هیچ اعتقادی به خدا و پیامبر اکرم و احکام دینی نداشتند و از هر فرصتی برای ضربه زدن به اسلام و حکومت نوپای آن استفاده
میکردند.