آشنای بیگانه

حالا که بعد از هفت سال به آرزویم رسیدم و توانستم با دختر مورد علاقه‌ام ازدواج کنم هیچ عشق و علاقه مانند قبل به هم داشتیم را نداریم، ما زبان هم را نمی‌فهمیم و وقتی هم که کنار هم هستیم مرتب با هم درگیری و مشاجره می‌کنیم …..

مرد جوان که به نوعی در زندگی با همسرش مستأصل شده بود بعد از گرفتن نوبت از پذیرش مرکز مشاوره آرامش وارد اتاق مشاور شد و روی صندلی نشست، پس از کمی مکث کردن گفت: من و همسرم به هم خیلی علاقه داریم از کودکی با هم همسایه بودیم و عشق بین ما از همان دورن پایه ریزی شد اما حالا که با هم ازدواج کردیم نمی‌دانم چرا زنان همدیگر را نمی‌فهمیم ووقتی هم که کنار هم هستیم مدام درگیری و مشاجره داریم

مرد سرش را پائین انداخت و آه بلندی کشید و گفت: هفت سال پیش که می‌خواستم با شیرین ازدواج کنم خانواده‌اش زیر بار نرفتند، خلاصه هرچقد که التماس آنها را کردم نتیجه نداد و بالاخره با اصرار فراوان پدرم با دختر یکی از دوستانش ازدواج کردم و از آن صاحب یک فرزند پسر شدم اما بدلیل علاقه‌ای که به شیرین داشتم هیچ وقت نتوانستم به همسرم آن طور که شایسته‌اش است محبت کنم و بالاخره هم بدلیل فشار روانی رو به اعتیاد آوردم به طوریکه همسرم به عجز آمد و در خواست طلاق داد و از من جدا شد.

حالا دیگر پسرم پنج سال داشت و من که یک معتاد بودم زندگیم را به سختی سپری می‌کردم تا اینکه یک روز از زبان مادرم شنیدم که شیرین هم مثل من با همسرش دچار مشکل شده و در حالی که یک فرزنددختر داشته طلاق گرفته است، با شنیدن این حرف خیلی خوشحال شدم و به مادرم گفتم هرکاری می‌تواند بکند تا من بتوانم به آرزویم یعنی ازدواج با شیرین برسم.

مادرم قبول کرد و گفت: اول باید اعتیادت را ترک کنی، آنقدر مشتاق رسیدن به شیرین بودم که ازفردای آن روز به کمپ رفتم و با تمامی سختی‌ها و رنج‌هایی که داشت اعتیادم را ترک کردم و سرانجام روز موعود رسید و با قبول کردن پدر شیرین ما با هم ازدواج کردیم.

الآن شش ماه از ازدواج ما می‌گذرد اما نمی‌دانم چرا با آن همه عشق و علاقه‌ای که برای رسیدن ما به هم بود ما هر روز با هم دعوا داریم، شیرین با بد دهنی و بد زبانی و رفتارهای تند و با بهانه‌های واهی زندگی را برایم تنگ کرده و شرایط را برای بازگشتم به سمت اعتیاد دوباره را فراهم کرده من او را خیلی خیلی دوست دارم و مطمئنم که او هم من را دوست دارد.

اما نمی‌دانم چرا ما زبان هم را نمی‌فهمیم و وقتی کنار هم هستیم مرتب درگیری و مشاجره لفظی و حتی فیزیکی داریم او مرتب می‌خواهد سر از کارم در می بیاورد و سخت گیری‌هایش من را آزار می‌دهد. از شما می‌خواهم به من کمک کنید تا به زندگی ایده آل با همسر رویائیم برسم.

اقدامات مشاوره‌ای:

پس از برقراری ارتباط مؤثر با مرد و گوش دادن به صحبت‌های وی در خصوص نحوه برقراری ارتباط با همسر و فرزندش مواردی مطرح گردید سپس از همسرش دعوت شد که در جلسه مشاوره شرکت نماید، با توجه به اینکه بخشی از مشکلات زوجین حضور فرزندانشان از ازدواج اول بود در خصوص برنامه ریزی و حضور آنها در منزل مشترک توافقاتی صورت گرفت، همچنین با توجه به اینکه زوجین بدلیل مشکلات و فشارهای روانی شدیدی که از ازدواج اول داشتند انجام تست شخصیت برای آنها پیشنهاد شد و پس از بررسی لازم به روانپزشک ارجاع داده شدند.

معرفی کتاب و شرکت در جلسات گروهی، صحبت و آموزش به آنها پیشنهاد گردید که در گروه به آنها آموزش مهارتهای ارتباطی، مهارت همدلی و درک متقابل آموزش داده شد.

عاشق شدن ملاک انتخاب همسر نیست:

کارشناس مرکز مشاوره آرامش گفت: عشق به معنای علاقه شدید و خواستن بی اندازه توام با شیفتگی نسبت به طرف مقابل است که بر احساسات خوشایندی مانند تعلق، لذت است که مانع دیدن واقعیت می‌شود، ولی علاقه نوعی به دل نشستن است که فرد توانایی قضاوت طرف مقابل با امتیازات و ضعف‌هایش را دارد بنابراین می‌توان گفت عشق قبل از زادواج تا اندازه زیادی چالش بر انگیز است اما علاقه مندی مانعی ایجاد نمی‌کند.

وی با بیان اینکه برخی به غلط فکر می‌کنند تنها با کسی می‌توانند ازدواج کنند که عاشقش شده باشند و ملاک ازدواج با همسر آینده را عشق آتشین بین یکدیگر می‌دانند گفت: عشق لازمه ازدواج موفق است اما کافی نیست عشق عنصر کلیدی در ازدواج است اما ازدواجی که فقط و فقط بر پایه عشق باشد نوعی تصمیم گیری احساسی است و اصولاً تصمیم گیری‌های احساسی قابل اعتماد نیستند.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *