مطرح کردن مشکلات در کانوان خانواده

فاطمه شیرازی کارشناس ارشد روانشناسی و مشاور خانواده

هیچ دو انسانی وجود ندارد که کاملاً شبیه هم باشند و تفاوتی بین آنها وجود نداشته باشد و زمانی که دو نفر به زیر یک سقف می روند وبا هم زندگی می کنند، اختلافات و مشکلات تازه خود را بیشتر نمایان می سازند. به بیانی دیگر اگر زوجی با هم هرازگاهی مشکل و اختلاف و بحث و جدل نداشته باشند و به ظاهر همه چیز عالی و کامل به نظر برسد،بایستی در سلامت و طبیعی بودن آن زندگی کمی شک کرد. آنچه برای یک رابطه و زندگی زناشویی سالم و خوب بیش از همه به حساب می آید این نیست که اختلاف و مشکلی وجود نداشته باشد بلکه مهم این است که طرفین چگونه با هم بحث و گفتگو و ارتباط برقرار می کنند و تفاوتهای همدیگر را به خوبی درک می کنند و در رفع مسئله و مشکل صادقانه می کو شند. در واقع کشمکش و اختلاف ها می توانند فرصت های بسیار خوبی برای آموختن و مستحکم تر کردن پیوند زناشویی و افزایش صمیمیت باشند.

بدلایل آموزه های غلط فرهنگی و خانوادگی بسیاری از ما به طور ناخوداگاه اموخته ایم که در برابر مسائل، مشکلات و شکست ها بدنبال جرم و مجرم بگردیم و نه خود اشکال و حل آن.

زیر سوال بردن فرد مقابل تقریباً همیشه باعث برانگیخته شدن رفتار واکنشی و جبهه گرفتن فرد می شود تا اینکه او ما را بشنود و در جهت حل مشکل قدم بردارد و از هدف خود که اصلاح مسئله است دور خواهیم شد.

مهمترین جزء و هدف از گفتگو، فهمیدن دقیق طرف مقابل و به زبانی دیگر، همدلی است.درست همان وضعیتی که بین دو دوست واقعی و صمیمی حاکم است.یعنی اینکه بتوانیم داخل پوست و قالب او شویم و به دنیا و مسائل از دید او بنگریم و او نیز متوجه این مسوله شود. در چنین وضعیتی است که بیش از نیمی از راه را برای حل مسئله و مشکل رفته ایم (و گاهی تمام راه را) و دیگر دوست یا همسرمان در اظهار نظر و ابراز احساس خود نه تنها دچار شک و تردید، اضطراب، شرم، خجالت و یا ترس نخواهد شد بلکه به عنوان پناهگاه، یار و همدم به سوی ما جذب خواهد شد و در پایان جر و بحث و کشمکش، احساس وجود ارزشمندی و صمیمیت بیشتری خواهد کرد.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *