بازاریابی شبکه ای، از واقعیت تا سراب
چند سال پیش بود که در روسیه یک کمپانی دوچرخهسازی که دوچرخههای خود را ۵۰ روبل میفروخت، برای جذب مشتری و کسب سود بیشتر دست به اقدامی نادر زد که تاکنون در هیچ کجای جهان از این شیوه استفاده نشده بود.
این شرکت به مشتریان خود و کسانی که میخواستند از این دوچرخهها بخرند، گفت شما فقط با پرداخت ۱۰ روبل صاحب دوچرخه میشوید، در صورتی که چهار نفر دیگر را به همین شیوه مشتری شرکت ما کنید.
در پی آن، هر کدام از آن چهار نفر هم باید همین روال را ادامه میدادند. این کمپانی به سرعت رو به اشباع رفت و در کوتاهمدت صدای آن در جهان پیچید که در روسیه به آن شرکت بهمنی یا در فرانسه به آن گلوله برفی گفتند. پس از این اتفاق و اشباع شدن، این کار صددرصد تقلب و کلاهبرداری تلقی شد.
شرکتهای هرمی در ایران
این اقدام جرقهای شد در ذهن بعضی از سیاستمداران و اقتصاددانان بزرگ دنیا برای اینکه الگوریتمی مبنی بر همین روش طراحی کنند که با مشکلات شرکت دوچرخهسازی روسیه برخورد نکنند و این را روشی برای کسب درآمدهای هنگفت قرار دهند.
این روش در طول سالها به راههای مختلفی کشیده شد تا اینکه همین سالهای پیش که در کشور خودمان هم میدیدیم در قالب شرکتهای هرمی نمود پیدا کرد؛ اما شرکتهای هرمی به طور کل غیرقانونی و غیرشرعی بود و از همین جهت نهادهای امنیتی و انتظامی کشور ما به شدت با آن برخورد میکردند.
در سایر کشورهای دنیا نیز با مقابله نیروهای پلیس آن کشور مواجه میشد؛ تا اینکه ایده بازاریابی شبکهای برگرفته از فرمول تصاعد که در قرن ششم توسط فیثاغورث و قرن سوم توسط اقلیدس در کتاب معروفات مطرح شده بود، به جهان معرفی شد.
فعالیت بازاریابی چندسطحی
اولین کمپانیای که به طور رسمی فعالیت بازاریابی چند سطحی را در سال ۱۹۳۰ آغاز کرد، کمپانی ویتامین کالیفرنیا بود که نام خود را در سال ۱۹۳۹ به نوترالایت تغییر داد و امروزه محصولات خود را از طریق کمپانی اموی به فروش میرساند. اما کمی وارد سازوکار شرکتهای بازاریابی شبکهای در ایران میشویم.
«شرکتهای بازاریابی شبکهای» جنس را مستقیما از تولیدکننده و کمپانی به دست مصرفکننده میرسانند و سود زیادی به جهت حذف واسطهها میماند که چون کمپانی از نظر قانونی مجاز به کاهش زیاد قیمت نیست، این سود را به بازاریابان شبکهای خود میدهد.
شما در طول شش ماه به درآمد بالای ۸ میلیون تومان در ماه میرسید و کافی است ۵ نفر را زیرمجموعه خود کنید و همین روند را هم آنها ادامه دهند.
دیگر نیازی نیست که شما کار خاصی انجام دهید و فقط باید تیم خود را پیگیری کنید و خردهفروشی جزئیای داشته باشید؛ آنگاه میبینید که در مدت کوتاهی، درآمد هنگفت ثابت ماهیانهای خواهید داشت.
در ابتدا زمان زیادی میگذارید و پول کمی میگیرید که پس از چند وقت این هرم وارونه خواهد شد و با گذاشتن زمان بسیار اندک، پول فراوان کسب خواهید کرد.
بازاریابی شبکهای، تنها شغلی است که در آن پس از ۴ سال بازنشسته خواهید شد.
همانطور که گفته شد اگر روند را بگذرانید، پس از یک سال به درآمد بالای ۵۰ میلیون تومان میرسید. خب شما میگویید نمیشود، ولی ما میگوییم میشود. ۵۰ میلیون نه، ۲۰ میلیون برای سال اول در ماه که درآمد دارید، ندارید؟
آنگاه شما به پشتوانه ذهن آمادهشده میگویید آری ۲۰ تومان را حتما. انسان یاد این ضربالمثل میافتد که شما را به مرگ میگیرند تا به تب راضی شوید. اینها قسمتی از شرح پلن درآمدزایی بود که وقتی در جلسات بازاریابیهای شبکهای شرکت کنید، لیدرهای آنها هم این حرف را میزنند.
پس از پایان کلاس مقدماتی و توجیهی دو نفر به استقبال هر مراجعهکننده میآیند و خودشان را لیدر مستقیم فرد معرفی کرده و ضمن خوشآمدگویی، آنها را با سازوکار خرید آشنا میکنند. آنها حداقل خرید در مجموعه بازاریابی شبکهای آن شعبه را برای عضویت یک میلیون تومان اعلام میکنند.
دعوت قانونی به کار یا اغواگری؟
در برابر اصرارهای موکد بازاریابان بالاسری برای خرید کالا، بهانهای بهتر از ناتوانی در تامین هزینه اولیه به ذهنم نرسید؛ اما لیدر مستقیم من جواب در آستین داشت و کسانی را مثال زد که برای تامین سرمایه خرید اولیه درصدد فروش کلیه، دستفروشی یا قرض گرفتن بودهاند.
او با این مثالها ترغیبم کرد که هرطور شده این مبلغ را فراهم کنم تا زندگی روی خوشش را به من نشان دهد و این نکته شایان تامل است که با فروش کلیه آیا اعضا خوشبخت خواهند شد؟
شرایطی که به آن اشاره شد، همان اتفاقی است که هر روز برای صدها جوانی که خواستار عضویت در مجموعههای بازاریابی شبکهای هستند رخ میدهد؛ اما کدام یک از این مراحل را میتوان اغواگری و کدام یک را میتوان دعوت قانونی به کار تلقی کرد؟ آیا این ادعا واقعیت دارد که بازاریابی شبکهای توانسته است زندگی مردم را در دنیا یا ایران تغییر دهد؟ آیا واقعا همین لیدرها یا زیرمجموعههای سطح یک و دوی آنها توانستهاند زندگی پدر و مادر خود را از این رو به آن رو کنند؟
پیشکسوت و قبله آمال لیدرهای بازارهای شبکهای شرکت اموی است.
واقعیت از نگاه آمار
بهتر است بدانید طبق آمار کاملا رسمی، این شرکت تا به حال نتوانسته به جایگاهی بهتر از صدمین خردهفروش جهان دست پیدا کند. به عبارت بهتر نهتنها این روش فروش پرفروغ نبوده، بلکه هیچوقت نتوانسته با روش بازاریابی سنتی رقابت کند.
باز هم شما را با آمار بیشتر آشنا میکنیم؛ تنها ۱۰ درصد از بازاریابان شرکت amway، بزرگترین شرکت مبتنی بر بازاریابی شبکهای جهان، در انگلستان موفق شدهاند درآمدی کسب کنند. از بین ۳۳۰۰۰ بازاریاب مورد بررسی از شرکت amway تنها ۹۰ نفر موفق به کسب درآمد در حد متوسط جامعه شده بودند که معنی این آمار ناکامی ۹۹٫۷ درصدی این روش بازاریابی است.
در قسمت بعدی این گزارش به بررسی بازاریابی شبکهای در ایران و واقعیات این پدیده و نگاه شرعی به آن میپردازیم.
تورو خدا بیشتر مطلب بگذارید تا جوانها آگاه بشوند، عمرشون تلف نشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مسئولان که کاری نمیکنند.