واقعه عاشورا در اندیشه رهبر معظم انقلاب
آنچه دراین نوشتار به اختصاربازگو می کنیم گوشه ای ازفرمایشات مقام معظم رهبری درمورد عاشوراومحرم است که می تواند در شناخت صحیح وآشنایی بیشتر عاشقان امام حسین (ع) با جزییات واقعه عاشورا و حوادث کربلا تاثیرشگرفیداشته باشد.
معظم له در سخنان خود همواره به اهمیت و ارزش واقعه عاشورا در پایداری و جاودانگی این حادثه در طول تاریخ اشاره کردهاند.
مقام معظم رهبری دررابطه با رمزماندگاری واقعه عاشورا میفرمایند:
اگر زینب کبری (س) و امام سجاد (ع) درطول آن روزهای اسارت چه در همان عصر عاشورا در کربلا و چه در روزهای بعد در راه شام و کوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زیارت کربلا و بعد عزیمت به مدینه و سپس درطول سالهای متمادی که این بزرگواران زنده ماندند مجاهدات و تبیین و افشاگری نکرده بودند و حقیقت فلسفه عاشورا و هدف حسین بن علی وظلم دشمن را بیان نمیکردند، واقعه عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقی نمیماند.
«چرا امام صادق (ع)- طبق روایت – فرمودند که هر کس یک بیت شعر درباره حادثه عاشورا بگوید و کسانی را با آن بیت شعر بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد کرد؟ چون تمام دستگاههای تبلیغاتی، برای منزوی کردن و در ظلمت نگهداشتن مساله عاشورا و کلا مساله اهل بیت، تجهیز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضیه چه بود.»
تبلیغ، اینگونه است. آن روزها هم مثل امروز، قدرتهای ظالم و ستمگر، حداکثر استفاده را از تبلیغات دروغ و مغرضانه و شیطنتآمیز میکردند. در چنین فضایی، مگر ممکن بود قضیه عاشورا- که با این عظمت در بیابانی در گوشهایی از دنیای اسلام اتفاق افتاده – با این تپش و نشاط باقی بماند؟ یقینا بدون آن تلاشها، از بین میرفت.
آنچه این یاد را زنده کرد، تلاش بازماندگان حسین بن علی(ع) بود. به همان اندازه که مجاهدت حسین بن علی(ع) و یارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نیز مجاهدت زینب (س) و مجاهدت امام سجاد(ع) و بقیه بزرگواران، دشوار بود. البته صحنه آنها، صحنه نظامی نبود؟ بلکه تبلیغی و فرهنگی بود. ما به این نکتهها باید توجه کنیم. ماجرای امام حسین جدای از یک درس، یک عبرت است. درس آن است که به ما میگوید: این بزرگوار، آن طور عمل کرد. ما هم باید آنگونه عمل کنیم. امام حسین (ع) درس بزرگی به همه بشریت داده که خیلی با عظمت و در جای خود محفوظ است. چیز عجیبی است که همه زندگی ما از یاد حسین (ع) لبریز است؟ خدا را شکر. درباره نهضت این بزرگوار هم زیاد حرف زده شده است اما در عین حال انسان هرچه در اینباره میاندیشد، میدان فکر وبحث و تحقیق ومطالعه گسترده است. هنوز خیلی حرفها درباره این حادثه عظیم و عجیب و بینظیر وجود دارد که ما باید درباره آن فکر کنیم و برای هم بگوییم.
اگرااین حادثه را دقیق در نظر بگیرید، شاید بشود گفت انسان میتواند در حرکت چند ماهه حضرت ابا عبدالله- از آن روزی که از مدینه خارج شد و به طرف مکه آمد، تا آن روزی که در کربلا شربت گوارای شهادت نوشید – بیش از صد درس مهم بشمارد. نخواستم بگویم هزارها درس میشود گفت هزارها درس هست.
ممکن است هر اشاره آن بزرگوار، یک درس باشد اما این که میگویم بیش از صد درس، یعنی اگر ما بخواهیم این کارها را مورد مداقه قرار دهیم، از آن میشود صد عنوان و سرفصل به دست آورد که هر کدام برای یک امت، برای یک تاریخ و یک کشور، برای تربیت خود و اداره جامعه و قرب به خدا، درس است.
به خاطر این است که حسین بن علی (ع)، در دنیا مثل خورشیدی در میان مقدسین عالم، اینگونه میدرخشد.
ایشان در جای دیگر پیرامون واقعه کربلا میفرمایند: به نظر بنده، موضوع عاشورا، از این جهت کمال اهمیت را دارد که فداکاری واز خودگذشتگی که در این قضیه انجام گرفت، یک فداکاری استثنایی بود. از اول تاریخ اسلام تا امروز، جنگها و شهادتها و گذشت ها، همیشه بوده است و ما هم در زمان خودمان، مردم زیادی را دیدیم که مجاهدت کردند و از خود گذشتگی به خرج دادند و شرایط سختی را تحمل کردند. این همه شهدا، این همه جانبازان، این همه اسرای ما، آزادگان ما، خانواده هایشان و بقیه کسانی که در سالهای بعد از انقلاب یا اوان انقلاب فداکاری کردند، همه جلو چشم ما
هستند.
در گذشته هم حوادثی بوده است و در تاریخ آنها را خواندهاید. اما، هیچ کدام از این حوادث، با حادثه عاشورا قابل مقایسه نیست حتی شهادت شهدای بدر و احد و زمان صدراسلام. انسان تدبر که میکند، میفهمد چرا از زبان چند نفر از ائمه ما، نقل شده است که خطاب به سیدالشهدا (ع) فرمودهاند: «لایوم کیومک یا اباعبدالله» یعنی هیچ حادثهای مثل حادثه تو و مثل روز تو نیست. چون عاشورا یک واقعه استثنایی بود.
لب و جوهر حادثه عاشورا این است که در دنیایی که همه جای آن را ظلمت و فساد و ستم گرفته بود، حسین بن علی (ع) برای نجات اسلام قیام کرد و در این دنیای بزرگ، هیچ کس به او کمک نکرد! حتی دوستان آن بزرگوار، یعنی کسانی که هر یک میتوانستند جمعیتی را به این میدان و به مبارزه با یزید بکشانند، هر کدام با عذری، از میدان خارج شدند و گریختند! ابن عباس یک طور، عبدالله بن جعفر یک طور، عبدالله بن زبیر یک طور، بزرگان باقیمانده از صحابه و تابعین یک طور… شخصیتهای معروف و نام و نشاندار و کسانی که میتوانستند تاثیری بگذارند و میدان مبارزه را گرم کنند، هر کدام یک طور از میدان خارج شدند. این، در حالی بود که هنگام حرف زدن، همه از دفاع از اسلام
میگفتند.
اما وقتی نوبت عمل رسید و دیدند که دستگاه یزید، دستگاه خشنی است رحم نمیکند و تصمیم بر شدت عمل دارد، هرکدام از گوشهای فرار کردند وامام حسین (ع) را در صحنه تنها گذاشتند. حتی برای اینکه کار خودشان را توجیه کنند، خدمت حسین بن علی (ع) آمدند و به آن بزرگوار اصرار کردند که «آقا، شما هم قیام نکنید! به جنگ با یزید نروید.»