خاطرات اسارت : بحران بی آبی در اردوگاه

بیشتر بچه هایی که جراحت داشتند، حتی آنهایی که جراحت جزئی داشتند، به خاطر نبود شرایط بهداشتی خیلی زود زخم هایشان چرکین می شد و تب و لرز شدید گرفتار می شدند.

 سایت جامع آزادگان: اواسط اردیبهشت ماه بود. هوا روز به روز گرم تر می شد. از ابتدای ورودمان تا آن زمان بیشتر گرسنگی را تحمل می کردیم؛ ولی حالا با گرم شدن هوا شدت تشنگی هم بیشتر می شد و آب برای نوشیدن کمتر. طوری که در تمام شبانه روز، هر نفر فقط یک لیوان آب سهمیه داشت.

اوایل که آب بیشتری در اختیار داشتیم و تا سه لیوان در روز می رسید، هیچ وقت فکر بی آبی را نمی کردیم. تشنگی هم آن چنان اذیت نمی کرد. جز در مواقعی که عفونت زخم ها بالا می گرفت و تب و لرزهای شدید امان مان را می برید. این جور مواقع، آب بشتر از همیشه نیاز می شد.

بیشتر بچه هایی که جراحت داشتند، حتی آنهایی که جراحت جزئی داشتند، به خاطر نبود شرایط بهداشتی خیلی زود زخم هایشان چرکین می شد و تب و لرز شدید گرفتار می شدند. به ویژه آنکه هیچ کدام از سلول ها پنکه یا وسیله ی خنک کننده ای نداشت. با جمعیت زیاد باید گرما را به هر شکلی که بود، تحمل می کردیم. در گرمای داغ و سوزان بغداد در طول ۲۴ ساعت فقط یک وعده آب می خوردیم. آن هم یک نصف لیوان که البته از نصف هم کمتر بود! راوی: آزاده بیژن کریمی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *