ابعاد اجتماعی مشکلات طلاق
اغلب زوجها به دلیل بروز مشکلات و گرفتاری در زندگی مشترک و نجات از معضلات خانوادگی تصمیم به طلاق میگیرند و اینگونه تصور میکنند که تنها راه نجات خویش انجام این حلال منفور است. موقعیت برخی زنان بعد از طلاق و جدایی به قدری تنزل پیدا میکند که برای پر کردن خلأهای عاطفی یا گذران زندگیشان تن به انجام کارهایی میدهند که عاقبتی جز پشیمانی ندارد؛ چرا که طلاق واقعهای سخت
و دردناک در مرحلهای از زندگی زنان مطلقه به حساب میآید.
این ضایعه دردناک گاه تا جایی پیش میرود که آنان را به انواع آسیبهای روانی و اجتماعی گرفتار میکند. پسلرزههای روحی و فشارهای روانی بار سنگینی
را بر زنان مطلقه متحمل میکند. آنان وقتی میبینند زندگیای را که با هزاران آرزو و امید شروع کرده بودند، دیگر از هم پاشیده و نمیتوانند تکههای شکسته شده زندگیشان را کنار هم بچینند و زندگی دوبارهای را شروع کنند، یأس و ناامیدی در دلشان ریشه میدواند و گاه آن چنان گسترده میشود که آنان را تا پرتگاه سختی میکشاند. یکی از این زنان که به مرکز مشاوره آرامش مراجعه کرده بود، گفت: دو سال پیش به دلیل مشکلات خانوادگی از همسرم جدا شدم و همراه با فرزند دو سالهام زندگی سختی را تجربه میکنم.
پیش از ازدواج ، نه کاری داشتم و نه پساندازی که بتوانم از عهده خرج و مخارج زندگی بربیایم. وقتی که طلاق گرفتم تازه فهمیدم با زندگیام چه کردهام و چه آسان همه چیز را از دست دادهام.
این واقعیتی تلخ است که زنان بازنده اصلی این میدان هستند؛ آنها گاه به دلیل انتخاب نادرستی که داشتند و از دست دادن فرصتها خود را سرزنش میکنند و گاه چنان مشکلات اقتصادی و اجتماعی گریبانگیرشان میشود که تا پایان عمر با آن دست و پنجه نرم میکنند. زنان مطلقه بعد از طلاق پناهگاه امن و مطمئنی برای تسکین دردهایش ندارند و از سویی سرزنشهای خانواده و اطرافیانشان، عامل مضاعفی بر فشارهای روحی آنان میشود.
در موردی دیگر زن جوانی در راهروی دادگاه خانواده سرش را به زیر افکنده و با چشمانی لبریز از درد و یأس به دیوارهای غم گرفته دادگاه خانواده زل زده بود.
با خود میاندیشید تا پایان زندگی مشترکش چیزی نمانده ولی بعد از آن چه؟ با این همه مشکلات
و گرفتاریها چه خواهد کرد؟
میدانست دیگر جایگاه همیشگی را در خانوادهاش ندارد و پدرش او را برای انتخاب نادرستش سرزنش خواهد کرد. نه اندک پساندازی توانسته بود در این چند سال زندگی در کنار شوهر معتادش جمع کند و نه سواد درستی داشت تا جایی مشغول به کار شود تا از پس هزینههای زندگی برآید.
هر چه که بود از سرنوشتش نمیتوانست فرار کند؛ لحظاتی بعد وارد اتاق قاضی شد و دقایقی نگذشته بود که برچسب زن مطلقه را از آن خود کرد؛ حالا او مانده بود و دنیایی از مشکلات که هر لحظه انتظارش
را میکشیدند. نگاهی به زندگی این زنان نشان میدهد غم نان ، جستوجوی محبت و عاطفه
پرکردن جای خالی پدر برای فرزندانشان و … تنها دردسرهای کوچکی هستند که دامنگیر زنان مطلقه میشود. کارشناسان حوزه اجتماعی از انواع آسیبهای نهفته در زندگی این زنان یاد میکنند و معتقدند تنزل منزلت اجتماعی پس از طلاق، منشا آسیبهای اجتماعی و روی آوردن به جرایم خطرناک است.
از جمله مشکلات این زنان میتوان به کمتر شدن شانس ازدواج آنها اشاره کرد؛ زیرا حتی مردان بیهمسر هم به دنبال ازدواج با دختران جوان و مجرد هستند. همچنین شانس کار کردن این زنان در جامعه کمتر است؛ به همین دلیل طلاق حداقل به مدت یک سال موجب خشم، اضطراب، نفرت و افسردگی در زنان میشود. بیشتر این زنان به دلیل مشکلات اقتصادی
و ترس از آینده افسردهتر و گوشهگیرتر هستند و از ضعف روانی رنج میبرند. تحقیقات نشان میدهد صددرصد زنان مطلقه در روزهای آغازین پس از جدایی در هول
و هراس هستند و این مشکلات بیشتر در زنانی که دارای فرزند هستند به چشم میخورد.
معمولا در تحقیقات ۷۸درصد زنان طلاق گرفته مهریه خود را هنگام طلاق دریافت نکردند و ۴۱درصد برای طلاق مجبور به گذشتن از مهریه خود میشوند؛ همچنین بیش از ۸۹درصد از زنان طلاق گرفته هیچ نفقهای دریافت نکردهاند.
این آمارها در حالی است که تنها ۱۶درصد از زنان مطلقه شاغل هستند و این امر میتواند علاوه بر مشکلات روانی مشکلات اقتصادی فراوانی هم ایجاد کند.
آنها نهتنها گاهی از مزاحمتها و مداخلات همسر قبلیشان ابراز نارضایتی میکنند، بلکه گاهی بعضی از محدودیتهایی که از طرف خانوادهشان اعمال میشود
امنیت روانیشان را مختل میکند و آزادیشان
را نسبت به گذشته از دست میدهند.