واژگونی خودرو و مصدومیت ۱۱ نفر در نایین اصفهان به گزارش ایرنا، ۱۰ سرنشین خودروی حادثه‌دیده

اتباع یکی از کشورهای خارجی بودند که به شکل غیرمجاز از جاده‌های مناطق شرقی استان اصفهان عبور می‌کردند.
رییس مرکز اورژانس نایین در گفت‌وگو با ایرنا اظهار کرد: این حادثه ،حوالی ساعت ۵ و۴۰دقیقه دوشنبه در کیلومتر ۸ جاده نایین به اصفهان رخ داد.
رضا عباسی افزود: این خودرو، حامل ۱۰ تبعه یک کشور خارجی و راننده ایرانی آن بود که در صندوق و داخل خودرو جا داده شده بودند.
عباسی تصریح کرد: مصدومان با ۴ دستگاه آمبولانس به بیمارستان حبیبیان نایین انتقال یافتند.
شهرستان نایین با بیش از ۴۰ هزار نفر جمعیت
در ۱۴۰ کیلومتری شرق اصفهان قرار دارد.
مناطق کویری شرق استان اصفهان، یکی از مناطق تردد و جابه‌جایی مواد مخدر، قاچاق کالا و نیز محل فعالیت باندهای قاچاق انسان است که مهاجران غیرقانونی را با استفاده از مسیرهای فرعی و بیابانی از استان‌های شرقی به سایر نقاط کشور از جمله اصفهان قاچاق می کنند.
پیش از این در حوادثی مشابه، شماری از اتباع غیرمجاز کشورهای خارجی که بیشتر تبعه افغانستان هستند
در حوادث رانندگی مصدوم شده یا جان باخته‌اند.

در امتداد تاریکی؛
ازدواج با دختر خیابانی
پسر ۲۱ ساله‌ام با ازدواج اشتباهی که سرمنشأ آن یک دوستی خیابانی بود، نه تنها خودش را نابود کرد و موجب مرگ پدرش شد، بلکه اکنون با کارهای ناپسند خود و تقاضای ارث و میراث، زندگی ما را نیز سیاه کرده است. به گزارش کیمیای وطن، به نقل از خراسان، زن ۴۳ ساله که رنگ‌پریدگی چهره اش حاکی از تلخی‌ها و سختی‌های روزگار بود، در حالی که عنوان می کرد به عنوان یک مادر نمی توانم فرزندم را نفرین کنم، اما پیکر ضعیفم نیز تحمل کتک‌های او را ندارد، به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی جنوبی گفت: همسرم کارمند یک اداره دولتی بود و زندگی آرامی را در کنار او و ۲ فرزندم سپری می کردم؛ اما ماجرای بدبختی‌های من زمانی شکل گرفت که پسر ۱۸ ساله ام نزد من آمد و عنوان کرد قصد ازدواج با دختری را دارد که چند سال از خودش بزرگ‌تر بود. از این سخن جدی «کیومرث» چشمانم از تعجب گرد شد؛ پسرم هنوز در دبیرستان مشغول تحصیل بود و نه تنها شغلی نداشت، بلکه سربازی هم نرفته بود؛ مخالفت من و پدرش با این ازدواج باعث شد او دیگر به نصیحت‌های ما گوش نکند؛ به همین خاطر به ارتباط‌های تلفنی و ملاقات‌های حضوری خود با دختری که در خیابان با او دوست شده بود، ادامه داد. بنا بر پیشنهاد اطرافیان تصمیم گرفتیم تا با تحقیق اندک درباره آن دختر و خانواده اش، پسرم را از مشکلات و عاقبت چنین ازدواج‌هایی آگاه کنیم تا این که شبی به منزل آن دختر رفتیم؛ اما آنچه می دیدیم قابل باور نبود؛ با آنکه همه اعضای خانواده دختر درگیر اعتیاد شدید بودند، اما «کیومرث» به خاطر ارتباط خیابانی با آن دختر همچنان به ازدواج با او به صورت احساسی پافشاری می کرد. او چند روز بعد با برداشتن شناسنامه‌های ما و مقداری پول از خانه فرار کرد؛ به همین خاطر من و همسرم به منزل پدر «فرحناز» رفتیم؛ ولی آن‌ها عنوان کردند دختر ما نیز از خانه فرار کرده است؛ اگرچه بعدها متوجه شدیم آن روز «کیومرث» در خانه آن‌ها پنهان شده بود، ولی شکایتمان هم به جایی نرسید.
چند ماه از این ماجرا گذشت و هر روز بر شدت نگرانی ما افزوده می شد تا اینکه روزی کیومرث به خانه آمد و در حالی که حال مناسبی نداشت، گفت: با «فرحناز» ازدواج کرده است. او از کار خود ابراز پشیمانی می کرد؛ اما به خاطر مهریه بالا جرئت بیان آشکار این موضوع را نداشت. مدتی بعد فهمیدیم کیومرث آلوده به مواد مخدر صنعتی شده است. همسرم چند بار او را به کمپ ترک اعتیاد برد، ولی فایده‌ای نداشت تا اینکه «کیومرث» پس از ۳ سال زندگی از فرحناز جدا شد.
در همین روزها همسرم از غصه کیومرث سکته کرد و مرا با ناآرامی‌های این دنیا تنها گذاشت؛ از آن روز به بعد کیومرث با تهدید و کتک مرا مجبور می کند تا هزینه‌های مصرف مواد مخدرش را بپردازم؛ اکنون نیز با چاقوکشی تهدیدم می کند تا همین منزل ۵۰ متری را بفروشم و سهم او را از ارثیه پرداخت کنم؛ دیگر این وضعیت برایم قابل تحمل نیست؛ چرا که با فروش این خانه، آواره کوچه و خیابان خواهیم شد…

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *