استادیوم را از من بگیر، فحش را نه!

دامون رشیدزاده

فوتبال را نمی‌توان بدون تماشاگر تصور کرد. یک مسابقه فوتبال هر اندازه هم هیجان انگیز و پر گل باشد بدون حضور تماشاگران آن مسابقه، حس مسابقه‌ای واقعی را ندارد. تماشاگران شاید مستقیماً نقشی در آنچه در زمین رقم می‌خورد نداشته باشند اما تأثیر غیر مستقیم هواداران بر هیچ فوتبالدوستی پوشیده نیست. هنگامی که کار در زمین رقابت گره می‌خورد بازیکنان خسته و ناامید هیچ کورسوی امیدی را در مقابل خود نمی‌بینند این صدای تماشاگران است که نور امید را به قلب‌های بازیکنان می‌تاباند. شادی، غم، بهت، اشک، حسرت، غافلگیری و … و هر آنچه بر روی سکوهای استادیوم‌های فوتبال رخ می‌دهد هویت این ورزش را شکل داده است و به همین دلیل هم هست که خیلی‌ها فوتبال را نمونه کوچکی از زندگی می‌دانند.

البته تمام این زیبایی‌ها روی دیگری هم دارد. رویی زشت و پلید که فوتبال را کثیف و آلوده می‌کند. واژه تماشاگر نما سالهاست که برای نشان دادن همین پلیدی‌ها به کار می‌رود افرادی که دل در گرو فوتبال ندارند و فوتبال بهانه‌ای است که آنها عقده‌های درونی خود را خالی کنند. فحاشی، شعارهای نژاد پرستانه، توهین، تمسخر حتی خشونت‌های فیزیکی همه و همه بخش سیاه همین تماشاگر نماهاست.

تماشاگرنماها مختص کشور ما نیست و خیلی پیش‌تر از اینکه ما درگیر این موضوع باشیم بسیاری از کشورها با مشکلات حاد تماشاگر نماها درگیر بودند. انگلستان و ایتالیا را باید اولین کشورهایی دانست که از وجود همین تماشاگرنماها ضربه‌های بسیاری خوردند. لیگ‌های این دو کشور به حدی از افراط رسیده بود که دیگر قابل کنترل نبود. حتی این ماجرا منجر به فجایع تلخ و ناگواری هم شد که فوتبال جهان هیچگاه از یاد نخواهد برد اما روزی این دو کشور تصمیم گرفتند این بخش سیاه و کثیف را از فوتبالشان پاک کنند. عزم جدی در این مورد شکل گرفت و تماشاگران واقعی با کمک فدراسیون فوتبال به جنگ این پلیدی‌ها رفتند. هر چند در ابتدا این کار به سختی جلو می‌رفت اما بعد از گذشت چند سال در نهایت این کشورها به آنچه می‌خواستند رسیدند. هر چند هنوز هم مشکلاتی در این زمینه دارند و مثلاً شعارهای نژادپرستانه علیه بازیکنان رنگین پوست در ایتالیا همچنان مشکل آفرین است اما اوضاع با یک دهه قبل به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست و پیشرفت این کشورها کاملاً قابل لمس است.

درست در زمانی که این کشورها بر مشکل تماشاگرنماها فائق آمدند کشور ما تازه دستخوش حضور پررنگ تماشاگرنماها شد. هر چند در روزهای اول اینگونه بود که تعداد تماشاگران در مقابل تماشاگرنماها دست بالا را در اختیار داشت اما خیلی زود ماجرا برعکس شد و استادیوم‌ها به تسخیر تماشاگرنماها درآمد. اینگونه بود که خیلی زود تماشاگران واقعی قید استادیوم رفتن را زدند و جا برای عرض اندام این افراد باز شد. حالا دیگراستادیوم های فوتبال روی سیاه خود را به ایرانی‌ها نشان داده بودند اما عزمی برای مبارزه با این اتفاق وجود نداشت. همین نبودن هیچ عزمی برای مبارزه با این اتفاق باعث شد رفتارهای زشت تماشاگر نماها مانند یک بیماری مسری خیلی زود به تمام استادیوم‌های ایران راه پیدا کند. بعد از آن فوتبال ما بارها از این اتفاق لطمه خورد. تیم‌های ایرانی هزنه های سنگینی بابت این رفتارها پرداختند اما آنچه که تا همین حالا همچنان ثابت بوده نبودن هیچ عزمی برای تغییر این وضعیت است.

وضعیت امروز استادیوم‌ها دیگر برکسی پوشیده نیست. استادیوم‌ها تبدیل به محلی شده که حتی دیگر صدا و سیما هنگام پخش مسابقات مجبور است صدای تماشاگران را ببندد. خانواده‌ها اجازه حضور فرزندانشان را در استادیوم نمی‌دهند. فوتبالی‌های واقعی بازی تیم مورد علاقه‌شان را از خانه دنبال می‌کنند و بازیکنان هم اگر پول‌های آنچنانی نبود پایشان را در زمین مسابقه نمی‌گذاشتند. این شرایط رابطه فوتبال و تماشاگران را به کلاف پیچیده‌ای تبدیل کرده که هر روز گره کور تازه‌ای بر آن زده می‌شود و دریغ و صد افسوس که همچنان هیچ عزمی برای حل بحران وجود ندارد.

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *