حافـظ، حافظــه ماست

*عاطفه بازفتی

در ادبیات ایران، کمتر شاعری توانسته بخت و اقبالی چون حافظ بیابد. او شاعری است برای تمام فصول، برای همه احساسات و عواطف بشری. شعر حافظ هیچ‌گاه کهنه نمی‌شود. در هر دوره‌ای می‌توان آن را با عینک و فکر همان زمان خواند. شعری که تاریخ انقضا ندارد و برای همه قابل فهم و شیرین است؛ بنابراین همچون رودخانه‌ای است که در آن می‌توان آلودگی‌های زندگی مدرن و عصر سیمان، آهن و سنگ را شست و شو داد و در پرتو مفاهیم زیبایش با معنا و خشنود زندگی کردن را تمرین کرد.

شعر حافظ در عصر معاصر که آدمی از جنگ، خشونت، تعصب و زندگی پرشتاب رنج می‌برد، مرهم و مسکّنی برای دردهای روح است چرا که بیش از هر چیز از مدارا و دوستی، صفا و صمیمیت، رعایت ادب و حرمت انسان‌ها و پرهیز از خشونت سخن گفته است. در ادامه به بررسی برخی مضامین مهم شعر حافظ می‌پردازیم.

امیدواری

حافظ امیدبخش و شیرین است. امیدوارانه سخن می‌گوید و شاید یکی از دلایلی که به دیوان او تفأل می‌زنند، همین باشد. بهاءالدین خرّمشاهی-حافظ پژوه- می‌گوید: «هیچ‌گاه حافظ نخوانده‌ام که اندوهگین شوم. شعر حافظ سرشار از شور و حیات است.»

از نظر روان‌شناسان، امیدوار بودن و رضایت از زندگی بهترین راه حل برای مقابله با افسردگی است. «ریتا اتکنیسون» در کتاب «زمینه روان‌شناسی» می‌نویسد: «دو مشخصه اساسی افسردگی، ناامیدی و غمگینی است. شخص رکود وحشتناکی احساس می‌کند و نمی‌تواند تصمیمی بگیرد یا فعالیتی را شروع کند یا به چیزی علاقه‌مند شود.» حافظ همیشه در غزل‌هایش به لطف پنهان و آشکار خداوند ایمان دارد. در اوج روزگار تلخ و گرفتاری‌های اجتماعی و حوادث مأیوس کننده، تلاش می‌کند تا جرقه امیدی بیابد. غم‌ها را گذرا و کوتاه نشان دهد و در برابر ناپایداری و فناپذیری هستی واکنشی مثبت نشان دهد و شادی حقیقی را در رسیدن به آرامش قلبی بداند از این‌رو در اوج بادهای سرد ناامیدی دلِ خود را با گل ونسترن خوش می‌کند: «از این سَموم که بر طرف بوستــان بگذشت/ عجب که بوی گلی هست و نسترنی»

غنیمت دانستن وقت

برای انسان معــاصر همه امکانات و مقدمات زندگی راحت و خوش فراهم شده اما با این حال گویی او نحوه زیستن درست را فراموش کرده است. جامعه امروز به شدت از اضطراب، افسردگی و تلخی‌ها رنج می‌برد در حالی‌که پیام‌های معرفتی حافظ می‌تواند به زندگی پرشتاب امروز ما معنا و رضایت‌مندیِ بیشتری ببخشد؛ انسانی که همواره در عصر دیجیتال در تلاش است تا به مفهوم عمیقی از زمان و فرصت دست یابد. دکتر اسلامی ندوشن در این باره می‌نویسد: «اغتنام فرصت در دیوان حافظ بر اساس اندیشه اپیکور نیست که بنوشیم و بخوریم که فردا خواهیم مرد همچنین مطابق تعاریف هوراس هم نیست که دَم، غنیمت است یا امروز را دریاب. بلکه دیدگاه حافظ وسیع‌تر و عمیق‌تر است و آن نصیب حسی و روحــانی از عمر و فرصت زندگی است.» به عبارت دیگر گذر عمر به بی‌حاصلی حافظ را به غنیمت شمردن وقت و برخورداری از موهبت‌های خداوند و زیبایی‌های جهان آفرینش فرا می‌خواند: «نو بهـــار است در آن کوش که خوشدل باشی/ که بسی گل بدمد باز تو در گل باشی» حافظ بارها توصیه می‌کند قدر وقت و زندگی را بدانید: «وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی/ حاصل از حیات ای جان این است تا دانی»

عشـــق‌ورزی

در تمام دیوان حافظ عشق موج می‌زند؛ عشقی که چندان دور از ذهن نیست و گاهی نه تنها حافظ بلکه همه بشریت را شامل می‌شود. در دیوان حافظ عشق به دیگران و مهــر ورزیدن جنبه اجتماعی پررنگی دارد. عشق، متضاد خشم، ناامیدی و آزار و افسردگی است. جهان پرآشوب امروز بیش از هر چیز مشتاق و محتاج عشق ورزیدن است. حافظ معتقد است اگر انسان به جای اذیت و آزار دیگران آنها را دوست بدارد، خوشبخت خواهد بود و به معنای عمیقی از زندگی دست خواهد یافت: «مباش در پیِ آزار و هر چه خواهی کن/ که در شریعت ما غیر این گناهی نیست» حافظ می‌گوید در پرتو عشق، ترسِ از مرگ، رنگ می‌بازد چرا که آدمی دلش با عشق به جاودانگی می‌رسد: «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام ما»

بنا به گفته استاد خرّمشاهی: «حافظ، حافظه ماست» زیرا نه تنها در غزل‌هایش با ما سخن می‌گوید بلکه از ما و از جانب ما هم سخن می‌گوید به عبارت دیگر غزل حافظ ترجمانِ حرفِ دل ماست و توانسته فاصله‌ای را که بین ادبیات و زندگی بوده، از میان بردارد. با شعر حافظ و پیام‌های معرفتی آن می‌توان در عصر دود و ماشین برای مدتی هر چند کوتاه، به آرامشی عمیق دست یافت.

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *