خندوانه ببینیم یا ماه عسل؟
دامون رشیدزاده
با شروع ماه رمضان و درست در آغازین روزهای پخش برنامه ماه عسل مانند هر سال جنگ پنهان مدافعان خنده و گریه بار دیگر عیان میشود. مقایسه خندوانه و ماه عسل تقریباً به یکی از سوژههای اصلی ماه رمضان تبدیل شده است و امسال نیز مانند چند سال گذشته بازار مقایسه رامبد و احسان حسابی داغ است. عدهای که خود را طرفدار سفت و سخت خنده و خندوانه میدانند عنوان میکنند به گریه انداختن مردم کار صحیحی نیست و اساساً نباید برنامههایی مانند ماه عسل ساخته شود و در آن سو عدهای نیز خود را طرفداران پروپاقرص ماه عسل میدانند و عنوان میکنند برنامههایی مانند ماه عسل باید مختص به یک ماه خاص نشود و زمان طولانیتری پخش شود و اساساً برنامههایی مانند خندوانه لوس و بی معنی هستند و نباید پخش شوند. البته این جنگ آنچنان که ما روایت کردیم خیلی هم شیک و با منطق نیست و گاهی کار به فحاشی و راه انداختن دار و دستههای مجازی میرسد که هر کدام نام برنامه و مجری محبوب خود را فریاد میکشند. اما فارغ از این طرفداران دو آتشه چرا این دو برنامه تا این حد محبوب هستند و چرا باید اساساً این الزام وجود داشته باشد که ما طرفدار یکی از آنها باشیم.
تقابل خنده و گریه؟
برنامه خندوانه برنامه شادی است که بر خنده تاکید دارد البته این تنها منطق این برنامه پر بیننده نیست و درسهای فرهنگی و اجتماعی و پرداختن به موضوعات و مشکلات روز جامعه همواره از محورهای اصلی برنامه رامبد جوان بوده است. خندوانه رواج دهنده نوعی شادی در برنامههای تلویزیونی ما بود که تا قبل از آن تجربه نشده بود. برنامه خندوانه موفق شد با آزمون و خطا هر روز بر بینندگان خود اضافه کند. هر چند فصل چهارم این برنامه از همان ابتدا با مشکلات بزرگی همچون خداحافظی جناب خان روبرو شد و شاید به جرات بتوان گفت که برنامه نسبت به فصل سوم با ریزش مخاطب همراه بوده است اما این برنامه هنوز هم حرف برای گفتن دارد. انتظار پختگی کامل از برنامهای که حدود ۴ سال از ساخت آن میگذرد انتظار خیلی بالایی است و اگر قرار بر مقایسه هم باشد برنامههای پر طرفدار مشابه مانند نود و یا همین ماه عسل نیز در سالهای اول کمبودهای فراوانی داشتند که به مرور رفع شد. برنامه ماه عسل اما بر خلاف تصور بسیاری بر گریه و غم استوار نشده است و اگر هم چنین اتفاقی در برنامه رخ میدهد به دلیل قصههای عجیب و غریب قهرمانان داستانهای این برنامه هست. نگاهی به فیلم و سریالهای درام ایرانی و خارجی گواه این موضوع است که یک داستان نیاز به فراز و فرود قهرمانها و گاه اتفاقات تلخ دارد و این موضوع بخشی از زندگی است. همه ما در طول زندگی خود اتفاقات تلخ و شیرین بسیاری را تجربه میکنیم و اینگونه نیست که هیچ فردی زندگیای سراسر شاد و خندان داشته باشد. انسان در همان بدو تولد زندگی خود را با گریه آغاز میکند و ما محکوم به این جبر زندگی هستیم. قصههای ماه عسل معمولاً و نه همیشه بر اساس انسانهایی است که از دل ناامیدی و حوادث تلخ به موفقیت رسیدهاند. داستان این آدمها میتواند الهام بخش انسانهای زیادی باشد. اساساً نقش الگوها از ابتدای زندگی با بشر اولیه هم همراه بوده است. اسطورههای گوناگون در تمامی فرهنگها نشانهای از نیازمندی انسان به قهرمان است.
به گمان من اصل مقایسه دو برنامه با دو رویکرد و دو نگاه متفاوت کار غلطی است. تنوع یکی از عناصر مهم رسانههای جمعی است. وقتی قرار است رسانهای سلیقه ۸۰ میلیون نفر را در نظر بگیرد نیاز به ساخت میلیونها برنامه متنوع دارد و به همین دلیل هم وجود اینگونه برنامهها در کنار هم نه تنها بد نیست بلکه یک ضرورت انکارناپذیر است. در کنار این ماجرای جبهه گرفتن ما در مقابل هر چیزی جای کارشناسی دارد. هر کدام از ما این قدرت انتخاب را داریم که برنامهای را ببینیم و یا نبینیم. در واقع هیچ اجباری برای اینکه ما طرفدار خندوانه باشیم و یا ماه عسل وجود ندارد و ما میتوانیم بنا بر سلیقه خود برنامه مورد نظرمان را انتخاب کنیم.
جای خالی نقد منصفانه
از طرفداران دو آتشه این دو برنامه که بگذریم نقدهای عجیب و غریب برخی کارشناسان درباره این دو برنامه جای تعجب فراوان دارد. افرادی که خود را متخصص و یا کارشناس مسائل اجتماعی میدانند گاه با شمشیر نقد چنان به این برنامههای میتازند که نمیتوان باور کرد این صحبتها از زبان یک جامعه شناس و یا کارشناس علوم اجتماعی جاری شده است. ما قصد دفاع از هیچ کدام از این برنامهها را نداریم این دو برنامه قطعاً نقاط ضعفی هم دارند اما برجسته کردن این نقاط ضعف در تریبون رسانههای عمومی و تخریب تک تک افراد دخیل در این برنامهها به هیچ عنوان نقد نیست و فاصله معنا داری با انتقاد سازنده دارد. در هر صورت امیدواریم در این فضای تخریب و تمجید جایی برای نقدهای سازنده باز شود تا لااقل کیفیت این دو برنامه روز به روز بهتر از آنچه هست شود.