رسم کردن دست‌های تو

دامون رشیدزاده

شمس لنگرودی بی تردید یکی از تاثیرگذارترین شعرای معاصر ایران به خصوص شعرای بعد از انقلاب است. اشعار شمس لنگرودی ساده، تاثیرگذار و عمیقند. نگاه لنگرودی به شعر نگاهی متفاوت نسبت به بسیاری شاعران هم عصر است. اشعار او لمس خود زندگی است. به جرات می‌توان گفت کمتر شاعری را می‌توان یافت که تا این اندازه نگاهی متفاوت به زندگی داشته باشد. شمس لنگرودی در سال‌های اخیر در کنار شعر و داستان و پژوهش پا به عرصه‌های تازه‌ای هم گذاشته است که شنیدینش دلایلش از ازبان او خالی از لطف نیست. در یک بعد از ظهر تابستانی در اوایل شهریور ماه با او به گفت و گو نشستیم. آنچه می‌خوانید حاصل این گفت و گوست.

– چه شد که پس از سال‌ها حضور در عرصه شعر معاصر وارد وادی بازیگری سینما شدید؟

۴۰ سال در عرصه شعر بودن، فضا را برای من خسته کننده کرده بود، البته این به آن معنا نیست که شعر بد باشد، منظورم عرصه آن است. در شعر، شاعر کارگردان، بازیگر، نویسنده و تدارکاتچی و به قولی همه کاره شعر در خلوت خود است، در این میان من میل داشتم که بعد از ۴۰ سال این فضا را عوض کنم، البته برخی‌ها میلی ندارند که این فضا را عوض کنند، اما من میل داشتم. با ورود به سینما فضا برای من یکهو عوض شد، دیدم که من فقط یکی از عوامل آن فیلم هستم و مسئولیت زیادی جز درباره کار خودم ندارم اما در شعر مسئولیت همه کارها با من است، منظور من از بیان این جمله این بوده است که تأکید می‌کنم از فضای شعری که در ایران است دور شوم نه از شعر، چون شعر دیگر جزئی از زندگی من است. البته باید بگویم من با دنیای بازیگر غریبه نیستم سال‌ها پیش در دوران جوانی به کلاس‌های بازیگری آن زمان رفتم و مدرک بازیگری گرفتم اما هیچگاه فرصتی دست نداد تا حضور در سینما را تجربه کنم تا اینکه سال‌ها بعد این فرصت فراهم شد.

– به قول خودتان این فرصت (بازیگری در سینما) چگونه مهیا شد؟

روزی دوست شاعرم رسول یونان سراغم آمد و گفت فیلمی با عنوان «فلامینگوی شماره ۱۳» است که بچه‌ها می‌خواهند تو نقشی در آن بازی کنی، من مقاومت کردم چون عرصه سینما را نمی‌شناختم و نمی‌دانستم که چگونه است، اما او به من گفت که افراد همکار قابل قبول هستند و وقتی به دفترشان رفتم، دیدم راست می‌گوید و من به دنیای سینما علاقه‌مند شدم. در فیلم دومم که «پنج تا پنج» نام دارد با رضا کیانیان همبازی شدم و تازه متوجه شدم که چگونه باید بازی کرد. برای بازی فیلم سومم که «احتمال بارش باران اسیدی» نام دارد هم بهتاش صناعیان کارگردان فیلم سراغم آمد، سناریو را خواندم و خوشم آمد و دیدم حال و هوای آن، دقیقاً همان چیزی است که من دوست دارم.

– در بازیگری شما بسیار گزیده کار بودید و تنها در سه فیلم آنهم فیلم‌هایی متعلق به سینمای خاص بازی کردید، دلیل این گزیده کاری چه بوده است؟

بله من علاقه نداشتم و ندارم که در هر فیلمی حضور پیدا کنم، به همین دلیل هم با وسواس این نقش‌ها را انتخاب کرده‌ام. برای این گزیده کاری و وسواس هم دلایل خاص خودم را دارم.

– حضور شما در فیلم احتمال بارش باران اسیدی بسیار درخشان بود، اینطور به نظر می‌رسید که بازیگری در این فیلم برای شما جدی‌تر از دو فیلم قبلی بوده است.

اواسط فیلم پنج تا پنج بود که اتفاقاتی افتاد. پیدا کردن حس برایم خیلی جالب بود. در فیلم سوم سعی کردم از اول و تا آخر با تکنیکی که خودم پیدا کرده بودم و همچنین از آموزه‌هایی که خودم یافته بودم بازی کنم. در فیلم اول و دوم هنوز آن حس را پیدا نکرده بودم، چون بازیگری برایم جدی نبود اما در فیلم سوم آن حس را پیدا کردم برای همین شاید بازی برایم خیلی جدی‌تر شد.

– جذابیت شعر بیشتر است یا بازیگری؟

این‌ها هر یک، مقوله‌های مختلف است؛ من حتی در حوزه موسیقی هم فعالیت دارم و یک آهنگ هم خواندم، باز هم دوست دارم بخوانم و تعدادی کار هم ساخته شده است، اما دوست نداشتم بخوانم چون دوست دارم آهنگی که می‌خوانم برای دل خودم باشد و اگر از کاری خوشم نیامده، آن را نخوانده‌ام. در این مدت پیشنهاد فیلم هم زیاد به من شده است اما خیلی‌ها را قبول نکردم چون سناریوها خوب نبوده است و قصه باید مورد تأیید من باشد. فرق شعر، سینما و موسیقی برای من این است که شعر برای من یک امر خصوصی‌تری است، با شعر شوخی ندارم، اما سینما اگر نشود برایم مهم نیست. برای من شعر قضیه جدی‌تری دارد. به عنوان مثال یک روز غبارآلود پاییزی که همه چیز بد است، فکر می‌کنم یک نفر به اسم شعر در خانه منتظر من است. شعر برای من یک فرد و یک موجود زنده است که می‌توانم با او بنشینم و دیالوگ داشته باشم، بنابراین داستان شعر برای من خیلی فرق می‌کند، بقیه چیزها شد بهتر و نشد هم مهم نیست. سینما را دوست دارم اما نه به هر قیمتی و حاضر نیستم به هر قیمتی شعر را از دست بدهم.

– بعد ۴۰ سال حضور در عرصه شعر به تعریفی از شعر رسیده‌اید؟

شعر را تعریف نمی‌شود کرد. تعریف‌های زیادی کرده‌اند ازجمله این‌که شعر «کلامی است مخیل و موزون»‌ یا تعریفی که جناب آقای اسماعیل خویی و دیگران به دست داده‌اند اما این تعاریف جامع‌ومانع نیست. مختصرش این است که در زندگی روزمره واژه‌ها برای منظوری مشخص‌اند و کلام منطق مشخصی دارد. وقتی سخن از آن منطق خارج می‌شود، اگر وارد چهارچوبی پذیرفته‌شده و بر پایه عناصر شعر ساز شود، آن سخن وارد عرصهخیال شده و یک منطق شعری بر کلام حکم‌فرما شده. هنر اساساً قرار است که درواقع به خواسته و دغدغه‌های ناشناخته آدمی پاسخ دهد و آن‌ها را بیان کند. این قاعده هنر است. هر چه این دغدغه‌ها آگاهانه‌تر و تعمدی‌تر شود، از حوزه کارکرد هنری دورتر می‌شود. زندگی، حرف‌ها و خواسته‌های روزمره ما مبنای عقلانی دارد و در حوزه آگاهی ذهن جای می‌گیرد. درحالی‌که هنر همانند خواب است. یعنی در ناخودآگاه رخ می‌دهد. فرق هنر و خواب در این است که بر خواب هیچ ساختاری حاکم نیست، اما هنر خوابی است که بر آن ساختاری حاکم است. اگر خواب اساساً در حوزه ناخودآگاه قرار می‌گیرد، هنر بین ناخودآگاهی محض و آگاهی قرار دارد. هر چه هنر ارادی‌تر شود، کارکرد روزمره‌تری خواهد یافت. به قول آندره ژید: در شعر، جنون می‌خواند و عقل می‌نویسد. طبیعتاً منظور او از جنون، دیوانگی نیست. بلکه مقصودش سرکشی و ناخودآگاهی است. این حالت هر چه با تخیل فرهیخته همراه شود، هنرمندانه‌تر است. حتی باید دید که ناخودآگاهی هنرمند تا چه حد تعمیم‌پذیر و دغدغه‌های فردی‌اش تا چه حد نزدیک به دغدغه عمومی است. هر چه دغدغه خصوصی هنرمند، کارکرد عمومی‌تری داشته باشد، پایدارتر است. بنابراین در هر دوره‌ای، هر هنرمندی که آگاهانه تصمیم می‌گیرد به ابزاری کردن هنرش و آگاهی را بیش از ناخودآگاهی در خلاقیتش دخیل می‌کند، همان ارزشی را دارد که روزنامه و ابزار دیگر. فرق حافظ و مولوی با نسیم شمال و ایرج میرزا و شعر دهه ۴۰ در این است که دغدغه‌های بنیادی آن‌ها یک دغدغه هستی شناختی و تاریخی و انسانی بوده. درحالی‌که دغدغه نسیم شمال و ایرج، تنها مختص همان روزهاست. یعنی دغدغه‌های هستی شناختی ایرج‌میرزا زیرمجموعه مسائل روزمره قرار می‌گیرند، اما در مورد حافظ، عکس این مسئله اتفاق می‌افتد. به همین خاطر وقتی حافظ از مسائل روز هم حرف می‌زند، انگار دارد یکی از دغدغه‌های همیشگی بشر را مطرح می‌کند.

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *