فراتر از زمان
عاطفه بازفتی
بعضی انسانها فراتر از عصر خود هستند از اینرو اغلب اوقات معاصرانشان آنطور که باید و شاید آنان را درک نمیکنند. بیشک امام اول شیعیان از بزرگمردانی تکرار نشدنی است. مولانا از عارفان بزرگ اهل تسنن است که در مثنوی بارها به ستایش حضرت علی (ع) پرداخته و با دیدگاهی فرامذهبی و بسیار محترمانه از امام اول شیعیان سخن میگوید. مثنوی مولوی کتابی در برگیرنده عمیقترین حقایق الهی است و تأثیرپذیری مولانا از قرآن و دیگر متون مذهبی اسلامی بهویژه «نهج البلاغه» تا به حدی است که مثنوی را «قرآن عجم» نامیدهاند چرا که در جای جای آن عشق و ارادت مولانا و درک عمیق او را نسبت به قرآن و حضرت علی (ع) میبینیم.
نام امام علی (ع)
در عرفان اسلامی هیچ شخصیت بزرگی وجود ندارد که از شخصیت بزرگ و قابل احترام پیش از خود متأثر نبوده باشد. هیچ عارف و عالمی نیست که در آثار خود از پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) یادی نکرده باشد.
مولانا بارها در مثنوی، غزلیات شمس و فیه ما فیه به عناوین گوناگون از علی (ع) یاد کرده است و گویی تکرار این نام نوعی لذت وصفناپذیر را در روح و جان او باعث میشده است؛ القابی چون امیرمومنین، حیدر، شیر، شیرحق، شیرخدا، مولا مرتضی و… از این جمله هستند: «از علی آموز اخلاص عمل/شیر حق را دان منزه از دغل»
«علامه جعفری» در مورد هیجانات و احساسات روحانی مولانا نسبت به علی (ع) مینویسد: «جلالالدین درباره حسامالدین چلبی همان هیجانات روحانی را احساس میکند که درباره شمس تبریزی و در وجه بسیار عالیتر درباره امیرمومنان مشاهده میشود که میگوید: تو ترازوی احد خو بودهای/بل زبانه هر ترازو بودهای/ باز باش ای باب رحمت تا ابد/بارگاه ماله کفواً احد/راز بگشا ای علی مرتضی/ای پس از سوءالقضا، حسن القضا»
حکایات مثنوی و شخصیت حضرت علی (ع)
موضوع محوری بسیاری از داستانهای مثنوی، حضرت علی (ع) است؛ حکایاتی که در قالب داستان تعریف میشوند اما معانی عمیق و بلند عرفانی را دربر دارند. دکتــر زرینکوب در کتاب «سـرّنی» مینویسد: «آنچه درباره امام علی در مثنوی آمده حاکی از ذوق و تولایی مخلصانه است…و نهایت حد اخلاص و تکریم گوینده را در حق پیشوای متقیان نشان میدهد.» در حکایات مثنوی حتی شاهد ستایش و اکرام علی (ع) از سوی عمروبن عبدود هستیم؛ ستایشهایی که بهگونهای اعتقادات خودِ مولاناست و از زبان دیگران بیان میگردد: «من غلام موج آن دریای نور/که چنین گوهر برآرد در ظهور/عرضه کن بر من شهادت را که من/مر تو را دیدم سرافراز زَمَن»
یکی از مهمترین و مشهورترین حکایتهای مثنوی درباب حضرت علی (ع) سر فروبردن ایشان در چاه و سخن گفتن و رازگویی با چاه است. مولانا معتقد است بسیاری از مردم توانایی درک «حضرت علی (ع)» را نداشتهاند از اینرو «ظلمت چاه» بهتر از همنشینی با «ظلمت حق» است: «قعر چه بگزید هر که عاقل است/ز آن که در خلوت صفاهای دل است/ظلمت چَه بِه که ظلمتهای خلق/سر نبُرد آنکس که گیرد پای خلق» مولانا حتی میفرماید علی (ع) هیچ محرمی جز چاه برای غم و اندوه و حرفهای مگوی خود نمییافت: «محرم آن آه، کمیاب است بس/شبرو و پنهان رَوی کن چون عسس»
ریاضت
مولانا در مثنوی تنها به شخصیت علی (ع) بسنده نمیکند بلکه گاه بازتاب بسیاری اندیشهها و سخنان وی در نهجالبلاغه را میتوان در مثنوی مولوی مشاهده کرد.
«ریاضت» در اصطلاح عرفا به معنی خودسازی و آرام ساختن نفس با تعلیم و تربیت است؛ نوعی مبارزه که باعث تزکیه روح آدمی میشود. ادیان الهی به ویژه اسلام همواره نفس را دشمن خطرناک انسان دانستهاند. امام علی (ع) در نامهای به «عثمانبن حنیف» به کاربستن اخلاق نیک را یکی از بزرگترین ریاضتهای نفسانی میداند: «به خدا از دنیای شما زری نیندوختم و بر جامه کهنهام جامهای نیفزودم…نفس خود را با پرهیزگاری میپرورانم تا در روزی که پربیمترین روزهاست در امان باشد.» مولانا نیز دنیای محدود جسمانی را زندانی برای روح و جان میداند: «این جهان خود حبس جانهای شماست/هین دوید آن سو که صحرای شماست/این جهان محدود و آن خود بیحد است/نقش صورت پس آن معنی سد است» حضرت علی (ع) میفرماید: «دنیا از من دور شو که مهارت بر دوشت نهاده است گسسته و من از چنگالت درجستهام» و از مولوی میخوانیم: «نفس فرعونی است هان، شیرش مکن/تا نیارد یاد از آن کفر کهن»
شب زندهداری
شب زندهداری با بیداری دل و نه فقط بیداریِ چشمها یکی از آدابی است که در عرفان و دین اسلام بدان تأکید بسیار شده است. «یقظه» یا شب را زنده نگه داشتن یکی از راههای نزدیک شدن به خداوند و مسیری است برای خودشناسی. امام علی (ع) ضمن تأکید بر شب زندهداری در توصیف پرهیزگـاران میفرماید: «اما شب هنگام، راست برپایند و قرآن را جزء جزء با تأمل و درنگ بر زبان دارند و با خواندن اندوهبارند و در آن داروی درد خود را مییابند.» مولوی هم عارفان را از زیادهروی در خوابیدن و خوردن بر حذر داشته و میفرماید: «اندکی صرفه بکن از خواب و خور/ارمغان بهر ملاقاتش ببر/شو قتیل النوم مما یهجعون/باش در اسحار از «یستغفرون»
بسیاری از بزرگان و علما معتقدند ریشه اصول عرفان اسلامی را علاوه بر قرآن باید در نهجالبلاغه نیز جستوجو کرد با بررسی مثنوی میتوان نتیجه گرفت مولانا نه تنها تأثیر بسیار عمیقی از قرآن گرفته بلکه نهجالبلاغه و حضرت علی (ع) نیز به اشکال گوناگون در شعر او تجلی یافته است و کتابی را رقم زده که برای همه زندگی و عمر انسان کافی است.