نامه های غلامحسین ساعدی «ایلخچی» زیر چاپ است

مریم قاسمی

۲۸/۷/۴۲ طاهره عزیزم سلام

چهار روز است که در تهران هستم. گرفتاری نه، بلکه کار زیاد یک دفعه غافلگیرم کرد. نرسیده رفتم سربازخانه و شروع کردم به تقلا. امیدواری هست که کارها درست بشود. و از چاپخانه دانشگاه خبر دادند که کتاب ایلخچی زیر چاپ است برای تصحیح به چاپخانه بروم و نصف روز وقتم از آنجا گرفته شد. در ضمن از یک شرکت دارویی که برایت صحبت کرده بودم دعوت شدم و بعد از صحبت چند شهر را برایم پیشنهاد کردند که از همه نزدیک‌تر به تبریز شهر رضائیه است. شرایط حقوقی خیلی خوب است، یک عدد فولکس واگن تازه برایم می‌دهند. حقوق و امتیازش که هزار تومان است. امشب با تو صحبت خواهم کرد. خیلی دلم می‌خواست نظر تو را بدانم. حالم بد نیست. امیدوارم حال تو نیز خوب و مناسب باشد. این نامه را با عجله در خیابان برایت می‌نویسم. دلم فوق العاده برایت تنگ شده. اگر موفق شدم که به رضائیه بروم و چون ماشین هم دارم هر هفته یک روز در تبریز هستم. به علاوه شغل آزادی دارم. راحت می‌توانم بگردم. منتظر نامه‌ام باش. می‌بوسمت. غ

سرم سخت شلوغ است

نمایشنامه‌ام توقیف شده است. به درک. دو روز است که وارد تهران شده‌ام و چه به موقع؛ زیرا کتاب دیگرم را داشتند اشتباهی چاپ می‌کردند که عوضش کردم. امروزها سرم سخت شلوغ است. همه در فکر و تلاش نمایشنامه‌ها هستم که در حال تدارک است. هنوز نمی‌دانم دستپخت آقایان چگونه خواهد بود. خبر خوبی که از حالا می‌توانم به تو بدهم این است که بلیت‌های نمایش‌های من همه فروش رفته است. هنوز به بیمارستان نرفته‌ام و تمایل چندانی هم به رفتن ندارم. همین الان این چند خط را با عجله برایت قلمی می‌کنم تا برای تمرین ورزیل به تئاتر بروم. روهم رفته حالم بد نیست. از تبریز و پیش تو برگشته‌ام. بنابراین تا یک مدتی سرزنده و سالم خواهم بود. خبرهای تئاتر را مرتب برایت خواهم فرستاد. خواهش دارم که تاریخ آمدنت را هرچه زودتر به من خبر بده. می‌بوسمت غ – عصر ۱۹/۷/۴۴

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *