نقطه تسلیم

عاطفه بازفتی

حکیم خیام نیشابوری از بزرگ‌مردان عرصه علم و ادب فارسی است. او نه تنـــها یک فیلســـوف ژرف‌اندیش است بلکه در ستاره‌شناسی، ریاضی و بسیاری علوم زمان خود نوآوری‌هایی داشته است و دانشمندان، امروزه نیز به جایگاه بلند علمی او معترف هستند. رباعیات زیبا، پرمحتوا و عمیق او نشان دهنده اوج تفکرات فلسفی و چکیده‌ای از خودشناسی و جهان‌شناسی است. در ادامه به برخی مضامین شعر وی اشاره می‌شود.

خیام و جهــان غرب

خیام از بزرگانی است که چندین قرن پس از مرگش به آوازه و شهرت رسید؛ زمانی که «فیتز جرالد» انگلیسی دست به ترجمه و انتشار رباعیات خیام زد تأثیر همین تعداد اندک رباعی بر ادبیات غرب و نویسندگانی همچون «مارک تواین» و «تی.اس.الیوت» و… غیر قابل انکار است. گفته شده فیتز جرالد هنگامی که در حال مطالعه کتاب «دن کیشوت» بود به نام ایران برخورد و پس از آن تصمیم گرفت زبان فارسی را بیاموزد و بعد از مدتی شعرهای خیام را به زبان انگلیسی برگرداند و موجب شهرت جهانی این شاعر ایرانی گردید.

محبوبیت شعرهای خیام تا به حدی است که افرادی همچون «آبراهام لینکلن» و «ولادیمیر پوتین» از خواندن رباعیاتش سخن گفته‌اند. خیام بر ادبیات اروپاییان نیز تأثیر بسیاری نهاد؛ در داستان «گرگ دریا» نوشته «جک لندن» شخصیت او موضوع گفت‌وگوی اشخاص داستان است. خورخه لوئیس بورخس، شاعر اهل آرژانتین، نیز در مورد خیام سروده‌هایی دارد. تأثیر خیام بر موسیقی و حتی سینمای جهان غرب نیز به روشنی مشاهده می‌شود.

اغتنام فرصت

خواننده‌ای که رباعیات خیام را می‌خواند، درمی‌یابد که در سراسر آنها موضوعاتی خاص، پیوسته در حال تکرار شدن است و به نظر می‌رسد که این موضوعات مهمترین چیزهایی بوده که ذهن شاعر را به خود مشغول می‌کرده است همچون ناپایداری جهان و زندگی، شک و حیرت، مرگ و حیات و… یکی از مضامین شعری خیام «اغتنام فرصت» است؛ خیام معتقد است غصه خوردن، اندوهگین شدن چاره دردهای انسان نومید نیست از این‌رو باید در زمان حال زندگی کرد و از لحظه‌لحظه عمر نهایت استفاده مطلوب را به جا آورد و زندگی را غنیمت دانست زیرا زندگی دنیا بی‌ثبات است: «جایی است که عقل آفرین می‌زندش/صد بوسه ز مهر بر جبین می‌زندش/ وین کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف/ می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش» خیام توصیه می‌کند نباید در حسرت گذشته و آرزوی آینده خاطر خود را آزرده ساخت و بهتر این است که خوش باشیم: «گر یک نفست ز زندگانی گذرد/مگذار که جز به شادمانی گذرد/هشدار که سرمایه سودای جهان/عمر است چنان کش گذرانی، گذرد» خیام به‌درستی تشخیص داده است که سرچشمه بسیاری از رنج‌های بشری تعلق خاطر و میل به مالکیت جهان است بنابراین معتقد است که بهتر است خردمندانه زندگی کنیم و به هیچ چیز وابسته نشویم: «امروز تو را دسترس فردا نیست/ رو شاد بِزی اگرچه بر تو ستمی است/ با اهل خرد باش که اصل تن تو/ گردی و نسیمی، غباری و نَمی است»

مرگ اندیشی

خیام شاعری مرگ‌اندیش است و مسأله مرگ و زندگی از مضامین پررنگ شعر اوست. به‌راستی چه کسی در جهان هستی در برابر معمایی ناشناخته همچون مرگ به حیرت نیفتاده است؟ «پیر پاسکان» که رباعیات خیام را به زبان فرانسوی ترجمه کرده است در مقدمه کتابش از مرگ به عنوان درون‌مایه‌ای منحصربه فرد در رباعیات خیام یاد کرده است و می‌نویسد: «حتی بازگشت فکر خیام به لزوم اغتنام فرصت زندگی نیز از رهگذر اندیشه مرگ است و تأسف بر نیست شدن همه زیبایی‌های حیات. طبع حساس و زیباپسند خیام از جلوه‌های رنگارنگ و دل‌انگیز زندگی از مشاهده این مظاهر شور و سرزندگی و فناپذیری آنها به ذهن خیام نیش می‌زند که در پس این همه پویش و جوشش و نشاط بیکران، ظلمت مرگ خواهد بود.» برای خیام حتی تمام ذرات زمین حکایت از سرها و استخوان‌های پوسیده‌ای دارد که روزگاری به قدرت خود مغرور بوده‌اند: «هر ذره که در خاک و زمینی بوده است/پیش از من و تو تاج نگینی بوده است» افرادی که تسلیم مرگ شده‌اند و حالا در گورها خفتــه‌اند: «بهـــــرام که گور می‌گرفتی همه عمر/ دیدی که چگونه گور، بهرام گرفت؟!»

خیام معتقد است همه در برابر مرگ ناتوان هستند به همین سبب باید از فرصت‌های زندگی استفاده کرد: «از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن/ فردا که نیامده است فریاد مکن/ بر نامده و گذشته بنیاد مکن/ حالی خوش باش و عمر بر باد مکن»

آنچه باعث زیباتر شدن رباعیات خیام شده معارف عقلی است که به بهترین و ساده‌ترین شکل بیان شده است؛ رباعیات خیام شکلی شاعرانه از اندیشه‌های عمیق و دغدغه‌های انسانی است سرگردان در این جهان؛ انسانی که همواره به دنبال یافتن پاسخی برای غایت و نهایت هستی و آفرینش است و در نهایت به نقطه تسلیم در برابر زندگی و مرگ می‌رسد.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *