هنرمند امروز بیشتر به فکر نان شب است تا هنر

گفت وگوی کیمیای وطن با نقاش و مجسمه ساز

هنرمند امروز بیشتر به فکر نان شب است تا هنر

رضا سلطانی نجف آبادی

محمد رضا کاویانی هنرمند نقاش و مجسمه ساز درباره خود می‌گوید: من در سال ۱۳۵۰ در شهر آبادان در خانواده‌ای متوسط بدنیا آمدم. پدرم خیاط بود. زندگی ادامه داشت تا جنگ شد زندگی ما و هزاران خانوارده در مناطق جنگی را را دگرگون کرد آبادان داشت در محاصره قرار می‌گرفت و پدرم هنوز تمام تلاشش را می‌کرد تا در ابادان بایستد و تنها کلامش این بود ما غیر از اینجا به جایی نداریم. و بلاخره جنگ سخت ما را مجبور کرد که خانه را رها کنیم و با هلیکوپتر به ماهشهر بیائیم در آن زمان حدود ۹ سال داشتم و مجبور بودیم در یکی از کمپ‌های ماهشهر زندگی کنیم بعد از ماهها به بهبهان امدیم و در خرابه‌ای زندگی کردیم و بعد از مدت‌ها زندگی سخت در آن خرابه باز به آبادان بر گشتیم و در آن شهر ویران شده زندگی کردیم بعدتر برای زندگی بهتر به نجف آباد آمدیم و در این شهر ساکن شدیم. در آن زمان زندگی برایمان بسیار سخت می‌گذشت اما رفته رفته پدرم با خیاطی در خانه برای همسایه‌ها توانست کمی از سختی‌ها جدا شود و به زندگی عادی نزدیک‌تر شویم.

چطور به نقاشی علاقه مند شدید.

برادر بزرگترم در خانه بصورت تجربی نقاشی می‌کرد و من نیز به نقاشی علاقه مند شدم.

اگر فرزندان خودت بخواهند در آینده این هنر را ادامه دهد چه توصیه‌ای به آنها می‌کنید.

تا آنجائی که می نوانم آنها را از این هنر باز می‌دارم زیرا اعتقاد دارم این هنر او را شکننده می‌کند او را احساسی می‌کند ولی توصیه‌ام به جوانها اینست اگر عاشق این کار هستند آن را دنبال کنند اما این عاشقی تاوان دارد. شاید تاوانش زندگی باشد.

بیشترین علاقه شما به نقاشی است یا مجسمه سازی؟

هر دو را دوست دارم هر کدام هرحسی دارند و به هم مرتبط هستند. چون بیشتر وقتها تنها هستم گاهی هم با مجسمه‌ها حرف می‌زنم شاید آنها با زبان بی زبانی بهم می گویند بگذار زمان پیش برود خیلی چیزها درست می‌شود تو ساکت باش.

از مسولین چه انتظاری دارید؟

 

از مسئولین می‌خواهم پشتبان هنرمندان باشند آنان را حمایت کنند و قدر هنر را بدانند و حداقل سنگی جلوی راه هنرمندان نیندازد. من هنوز بیمه هنرمندان نیستم و گاهی نمی‌دانم چه سرنوشتی در آینده برایم رقم خواهد خورد.

آینده هنر مجسمه سازی و نقاشی را چطور می‌بینید.

با وضع موجود می‌توانم بگویم با شرایط موجود این هنر به رکود برود رکودی که نتوان آن را جبران کرد

و هنرمندان نیز شرایطی دارند که اگر کسی آنها را حمایت نکند نه تنها زندگیشان بلکه هنرشان نیز رو به نابودی می‌رود. هنرمند امروز بیشتر به فکر نان شب است تا هنر خود و بیشتر به فکر کار بازاری است تا کار هنری و این باعث افت کار هنری می‌شود. هنر اگر از دل بر آید بر دل می‌نشیند.

علاقه مندان چگونه می‌توانند مجسمه سازی را شروع کنند

اول باید طراحی را شروع کنند. اناتومی را و اسکلت و ماهیچه‌ها را بشناسند و مدام تمرین کنند اما بیشترین و مهمترین چیز طراحی خوب و دید خوب است. چون مجسمه سازی به نوعی هنر طراحی است.

کدام مجسمه‌هایتان را بیشتر دوست دارید؟

شام آخر. این آرزو را سالها داشتم که مجسمه نقاشی معروف شام آخرا را بسازم. بالاخره روزی به شخصی که در خانه‌اش می‌خواست مجسمه بسازد پیشنهاد دادم و او نیز قبول کرد. بیشترین دلیل علاقه‌ای من به این مجسمه این بود که موضوع این مجسمه خیانت است، موضوعی که در زندگی خودم بسیار اتفاق افتاد.

کارهای خود را از کجا الهام می‌گیرید؟

از طبیعت، زندگی و هر چیزی که پیرامون خود می‌بینم.

چقدر علوم اکادمیک در کارتان مؤثر است؟

بسیار زیاد. علوم اکادمیک بسیار در رشد فکری و عملی مهم است.

ضعف مجسمه‌هایی که امروزدر جامعه ساخته می‌شود در چی است.

بیشترین ضعف آنها در زنده نبودن است. یعنی تمام موارد اکادمیک و طراحی و بقیه اصول کمتر در آن رعایت شده و کمتر دیده می‌شود.

مثلاً شما وقتی کارهای میکلانژ مجسمه ساز ایتالیایی را می‌بینید احساس می‌کنید مجسمه‌هایش نفس می‌کشند یا با تو حرف می‌زنند.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *