آقای خاص
دامون رشیدزاده
خوانندهای را در جهان سراغ ندارم که بیش از ۱۵ سال فعالانه در عرصه موسیقی فعالیت داشته باشد اما حتی یک کنسرت هم برگزار نکرده باشد و علیرغم این اتفاق محبوب قلب هزاران هزار هوادار باشد. محسن چاوشی نیازی به معرفی و یا تعریف و تمجید ندارد. همه طرفدارنش خوب میدانند که او علاقهای به بودن در حاشیههای فراوان دنیای موسیقی ندارد و ترجیح میدهد به جای هیاهو کار کند. بی دلیل هم نیست که او سالهاست نام آقای خاص را یدک میکشد. چاوشی ثابت کرده چه در عمل، چه در گفتار و چه در تفکر خاصتر از هر هنرمند دیگری است. هر از گاهی هم که به دلیلی گفتارهای تنگ نظران مجبور به پاسخ میشود بیش از اینکه جنجال به پا کند باعث شادی هوادارانش میشود. اگر میپرسید چگونه باید به گفتههای خواننده خارج نشین اشاره کنم که این ادعای بی اساس را مطرح کرد که صدای چاوشی حاصل دستگاه ست و صدای واقعی او نیست و از آنجا که عدو گاه سبب خیر هم میشود چاوشی برای پاسخ به این ادعای مضحک دو ترانه را به صورت زنده و بدون موسیقی اجرا کرد تا نشان دهد که صدایش همینی هست که هست. این اتفاق بیش از اینکه پاسخی به بدخواهان باشد موجب شادی هوادارانی شد که سالهاست در انتظار اجرای زنده خواننده محبوبشان هستند.
مسیر تحول
چاوشی از ابتدای فعالیت تقریباً رسمی با آلبوم نفرین سیر صعودی عجیبی را طی کرده. شعرهای گاه تلخ و اجتماعی او در آلبومهای ابتدایی در مسیری ۱۵ ساله به موسیقی عرفانی و اجتماعی جدیدی رسیده که از هر نظر در موسیقی ایران یگانه است. اشعار مولانا و چندین شاعر خوش ذوق معصر و به طور خاص حسین صفا باعث شده موسیقی چاوشی قلب و روح شنوندگانش را هدف بگیرد. او در دوره اوج موسیقی بی محتوای امروز (به خصوص در زمینه اشعار) با نوع خاص موسیقی خود حداقل هوادارنش را از شنیدن اشعار پرمحتوا سیراب میکند.
در حاشیه
محسن چاوشی اما امروز حتی فراتر از موسیقی میاندیشد او هر چند همیشه سعی کرده در خلوت به کار بپردازد اما هر جا هم نیاز بوده به توجه به درکی که از هوادارانش سراغ دارد پا در عرصه فعالیتهای اجتماعی گذاشته است. به طور خاص ماجرا نجات یک جوان محکوم به اعدام و جمع کردن پول او نشان داد که یک هنرمند مردمی چگونه میتواند از محبوبیتش برای انجام کارهای انسان دوستانه بهره بگیرد. روایت جالبی از کارهای او مدتی پیش از زبان یک روحانی عنوان شد که شنیدن دوبارهاش خالی از لطف نیست. حجتالاسلام «کمیل نظافتی» که فعالیتهای اجتماعی گستردهای دارد در یکی از برنامههای تلویزیونی گفت: مانی برای یک محکوم به اعدام به شیراز رفته بودم، فراخوان دادم و مردم کمتر از ۲۴ ساعت ۵۰ میلیون تومان فرستادند. جوانی به من زنگ زد و گفت من به شما ۸۰ میلیون تومان میدهم به شرطی که شما را ببینم، گفتم من شیراز هستم. گفت من شیراز میآیم و میبینمت. وقتی آمد گفتم چقدر قیافهات برایم آشناست؟! گفت اسمم محسن است. گفتم فامیلیات چیست؟ نگفت. گفتم کجا زندگی میکنی؟ نگفت. گفتم کد ملیات را بگو من میخواهم صورت جلسه کنم. گفت ولش کن! گفتم اگر من رضایت نگیرم این ۸۰ میلیون تومان باید برگشت داده شود. گفت خیالت راحت، اگر رضایت هم نگرفتی، در حساب خودت هم باشد هرجا خواستی هزینه کن! گفتم کثرالله امثالهم، خدا امثال شما را برای من زیاد کند. کار انجام و جلوی اعدام گرفته شد. ما هر شب چند تا پیامک تا اذان صبح برای هم میفرستادیم. یک هفته اتفاقی عکس کاور آهنگی را دیدم و او همان آدمی بود که من دیده بودم. او محسن چاوشی بود و بعد از آن هم آهنگ «گلدون» را خواند و جان یک نفر دیگر را هم نجات داد.
محسن چاوشی با هر متر و معیاری در موسیقی و هنر کشور ما هنرمندی یگانه است. حتی اگر تا آخر عمر اجرای زندهای هم نداشته باشد بازهم هر روز بر تعداد دوستدارانش اضافه خواهد شد. چه خودش دوست داشته باشد و چه دوست نداشته باشد او خاصترین خواننده موسیقی ما تا به امروز است آنهم نه به دلیل صدای خش دارش یا کارهای عجیب و غریب بلکه به این دلیل که خاص میاندیشد و خاص عمل میکند.