شوکران تلخ کامی
دامون رشیدزاده
روز خبرنگار سال ۹۶ هم فرا رسید بدون اینکه هیچ تغییری در وضعیت خبرنگاران و اساساً اهالی رسانه صورت گرفته باشد. خبرنگاران همچنان آماج حملات ناجوانمردانه مسئولین، هنرمندان، ورزشکاران و… قرار دارند. حقوق و مزایای اندکی دریافت میکنند، صاحب هیچ سندیکا و اتحادیه درست درمانی نیستند و با کوچکترین انتقادی هم روانه «استراحت گاه» میشوند.
خبرنگار بودن در کشور ما به اندازه کافی مشکلات لاعلاج دارد اما خبرنگار بودن در جایی غیر از تهران مشکلاتی به مراتب سختتر هم دارد. خبرنگاران شهرستانی اصولاً چندان از سوی مسئولین تهران نشین جدی گرفته نمیشوند و همین موضوع هم فضایی به وجود میآورد که خبرنگاران شهرستانی با مشکلات عجیبی دست و پنجه نرم کنند.
خبرنگاران شهرستانی اصولاً به دو دسته خوبها و بدها تقسیم میشوند.
خوبها
خوبها کسانی هستند که در هر شرایطی چشم را بر مشکلات شهر و کشور میبندند و مجیزگویان به مدح و ستایش دستاوردهای خارق العاده مسئولین شهر میپردازند. خوبها تنها با دریافت یک کارت هدیه ۵۰ هزار تومانی ناقابل حاضرند افتتاح چند باره یک طرح نیمه تمام پر اشکال را در حد ساخت بزرگترین اختراعات بشری در بوق و کرنا کنند. (بر اساس هر نوع مدل اقتصادی هم که حساب کنید پرداخت این مبلغ درقبال این چنین ستایشی یک معامله شیرین (البته برای مسئول محترم) به حساب میآید.) البته خوبها در قبال خدماتشان در روز خبرنگار هم بسیار مورد تمجید قرار میگیرند و در مراسمی نه چندان با شکوه از آنها با کارت هدیه و چند تکه صنایع دستی خاک خورده تقدیر باشکوهی صورت میگیرد. در جشنوارههای مطبوعات هم این خوبها هستند که با توجه به محتوای ستایش گونه مطالبشان از داوران که همان مسئولین هستند جوایز دریافت میکنند. در کل خوبها خوبند و از وضعیت موجود هم شکایتی ندارند حتی اگر بدها به آنها خبرنگار نما بگویند.
بدها
داستان بدها که اتفاقاً معمولاً اکثریت را هم در اختیار دارند متفاوت است. بدها نمیتوانند چشم بر مشکلات ببنند و دست و دلشان هم به مجیز گویی نمیرود به همین دلیل هم مغضوب مسئولین هستند. بدها خانه به دوشند و مجبورند به دلیل فشار مسئولین هر از گاهی را در یک رسانه سر کنند و بعد ناچار دوباره کوچ کنند به رسانه دیگر. بدها هیچوقت مورد تقدیر قرار نمیگیرند. مطالب آنها مچاله یا پاره میشود و سر از سطل زباله در میآورد یا اگر خوش شانس باشند مطالبشان سر از سبزی فروشی در میآورد و به دور گشنیز شنبلیله خریداری شده شما پیچیده میشود. بدها در جشنواره مقام نمیآورند و مطالب ضعیفشان که معمولاً گزارشهایی تخصصی، ریزبینانه، شجاعانه و هولناک از مشکلات شهری است با ضربدر قرمز داوران «که همان مسئولان خودمان هستند» روبرو میشود. بدها جایی در مراسم نه چندان باشکوه روز خبرنگار ندارند و در بهترین حالت وقتی که در خلوت مشغول خوردن قهوه تلخ هستند چند پیام تبریک از سوی دیگر بدهای رسانهها دریافت میکنند.
لطف هنرمندان
البته فرقی نمیکند شما جزء خوبها باشید یا بدها، خبرنگار باشید یا خبرنگارنما، دوست باشید یا دشمن، تهران نشین باشید یا شهرستانی، در روزنامه معروف کار کنید یا مجله زرد گمنام، در هر صورت شما مورد لطف بی کران دوستان هنرمند و هنرمندنما قرار میگیرید. از نظر هنرمندان و هنرمندنما ها اهالی رسانه همه بی سواد، معتاد، بی ادب و چند صفت دیگر که به دلیل رعایت خطوط قرمز امکان نگارشش نیست، هستند. به همین دلیل هم آنها حق دارند هر چه دل تنگشان میخواهد نثار شما کنند و صد البته که شما هم نباید هیچ دفاعی در برابر این گفتهها داشته باشید زیرا ارتش سایبری این دوستان در شبکههای مجازی چنان دمار از روزگار شما درخواهد آورد که درس عبرتی میشود برای دیگر همکارانتان.
البته این ماجرا خاص هنرمندان نیست و دوستان ورزشکار اعم از قلیانی و غیر قلیانی، دوستان مسئول اعم از پایتخت نشین و غیر پایتخت نشین، صاحبان مشاغل با روزی حلال و غیر حلال، پزشکان اعم از زیر میزی نگیر و زیر میزی بگیر، متجاوزان گروهی و انفرادی، دزدان بزرگ و کوچک، اختلاس گران میلیاردی و خرده پا و بسیاری دیگر را شامل میشود.
در کنار اینها شما به عنوان خبرنگار باید بسیار مراقب خطوط قرمز هم باشید البته نه آن خطوط قرمزی که در قانون کشور وجود دارد بلکه خطوط قرمزی که تمام افرادی که در بالا نامشان برده شد برای شما تعیین میکنند. پس از اگر خبرنگار هستید از این شوکران تلخکامی لذت ببرید که امروز روز شماست. روزتان مبارک.