نامه‌های سیمین و جلال جلال عزیزم…

مریم قاسمی

دانشور در نامه‌ ۱۶ مهر ۱۳۳۱ علت را این‌گونه توضیح می‌دهد: «راستی چند بار اشاره کرده بودی نامه‌هایم سرسری است. من این‌طور به تو نامه می‌نویسم عکست که جلوم است و تو را در نظر مجسم می‌کنم که روی تخت من دراز کشیده‌ای و دست‌هایت را در هم قفل کرده‌ای و زیر سرت گذاشته‌ای و می‌گویی خوب چیزی بگو و شروع می‌کنم به ورّاجی. بعد تلفن مرا می‌خواهد یا فلان پیرزنه آمده به دعوت من به سخنرانی، رها می‌کنم. وقتی بر سر کاغذ برمی‌گردم رشته مطلب و احساس قبلی از دستم دررفته. کار هم زیاد است. درس‌های اصول نویسندگی خلاقه (تکنیک) و درس تکامل دارم؛ خیلی وقت می‌گیرد…»(ص ۸۹)
سیمین و جلال به عنوان زن و شوهر در سال‌های آغازین زندگی زناشویی تقریبا با همان مسائل و مشکلات و همان نکات منفی و مثبتی درگیر بوده‌اند که ممکن است در زندگی بسیاری از زن و شوهرهای دیگر نیز وجود داشته باشد.
ولی صراحت آن‌ها در توصیف و تیزبینی‌شان در تجزیه و تحلیل این رابطه و نگاه متفاوتشان موجب شده تا نامه‌ها در این باب نیز به اثری متفاوت تبدیل شود و تقابل دیدگاه‌های یک مرد برون‌گرا و تندخو با زنی شهودی و آرام جنبه‌های روان‌شناختی جالبی از رابطه پیچیده زن و مرد را که همواره در فرهنگ بشری مورد بحث بوده است، به ما نشان دهد.
از همین قبیل است مطالبی که دانشور در نامه‌هایش خطاب به آل احمد آورده برای نشان دادن وفاداری خودش به او در محیط وسوسه‌انگیز آمریکا:
«تو می‌دانی که من هرزه و دله نیستم و اگر یادت باشد این چند سالی که مرا شناختی، هرگز به مردی جز تو نگاه نکردم و این را منت بر تو نمی‌گذارم. اساسا من نمی‌توانم غیر از یک نفر را دوست داشته باشم.» (ج ۱، ۱ اسفند ۳۱)
همچنین دوری سیمین و جلال از همدیگر این مجال را برایشان فراهم آورده تا قهر و آشتی‌های قبلی خود را از نو بازنگری کنند.
هرچند در طول همین سفر و نامه‌نگاری نیز یکی دو بار تندخویی جلال موجب قهر و آشتی‌های تازه‌ای می‌شود و به تعبیر دانشور «مشکلات میان زن و شوهر تعدیل می‌شود، اما کاملا حل نمی‌شود.» (ج ۱، ۱۱ آبان ۳۱)

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *