نامههای سیمین دانشور و جلال آل احمد
![](http://eskimia.ir/wp-content/uploads/2017/08/IMAGE634761347850223072-e1503647331467.jpg)
مریم قاسمی
از سوی دیگر نویسنده بودن آل احمد و دانشور دغدغه مشترک دیگری را فراهم آورده که همان نوشتن باشد و اصولاً سفر دانشور به آمریکا در این دوره برای شرکت در دورههای آموزش نویسندگی خلاق و جمالشناسی بوده است. در برخی نامهها دانشور مطالب مورد بحث را به گونهای تقریباً دقیق گزارش کرده است؛
«…درس مهمی که باگدین به ما داد به عقده من، صداقت در آفرینش هنری بود و خود خود بودن و گفت اگر هم در زندگی عادی دروغ میگوئید که بهتر است نگوئید، در هنر صادق باشید و لاپوشانی نکنید و با خواننده روراست باشید. سرّ محبوبیت هر نویسندهای در صداقت اوست و تو فکر میکنم از این نظر چیزی کم نداشته باشی… اما این سؤال برایم مطرح است که مگر تخیل و رؤیا و نفس خلاقیت یک امر مندرآوردی نیست؟ در نامه نوشتن آدم راستش را میگوید، در خبرنگاری روزنامه هم همینطور، در تاریخنویسی و نوشتن خاطرات هم ولی در نوشتن یک داستان به هر جهت از خودش درمیآورد… من در زندگی مشترکمان چندین مقاله آبدار نوشتم و چند کتاب چاپ زدم. چندین داستان نوشتم که تو نپسندیدی و چقدر با من ور رفتی تا به من بفهمانی که ساخت داستان چقدر مهم است و اینکه در یک داستان کوتاه تنها بایستی از دید یکی از قهرمانها یا منحصراً از دید نویسنده نگاه کرد و اینکه نباید دید نویسنده و دید آن قهرمان و یا دیدهای چند قهرمان با هم قاطی بشوند. البته این استاد سرفهکن هم راجع به دید و عینی بودن و ذهنی بودن و روایت کردن و فرق آنها یا تلفیق هماهنگ بعضی از آنها دو سه جلسه درس داد و گفتههای تو را تکمیل کرد.» (ص ۲۰۰)