یک روایت سیاه و سفید
هامون رشیدیان
فیلم سینمایی «ماجان» به کارگردانی رحمان سیفی آزاد و تهیه کنندگی محمد مهدی عسگرپور به تازگی اکران خود را آغاز کرده است. فیلم «ماجان» درامی اجتماعی است که به ماجرای چالشهای یک خانواده در برخورد با فرزند بیمارشان میپردازد.
رحمان سیفی آزاد که سمتهای متعددی در صدا و سیما و سینما داشته است پیش از ساخت اولین فیلمش به کار خود را با نویسندگی آغاز کرد. یکی از تجربههای او فیلم خواب زدهها با محتوایی طنز در زمان اکران نتوانست چندان نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کند و به نظر میرسد سیفی آزاد به همین دلیل در اولین فیلم خود به سراغ سوژهای تلخ و اجتماعی رفته است که به اصطلاح منتقدپسند تر است.
داستان
فیلم ماجان داستان مادری است که سعی دارد فرزند معلولش را از دست پدر بی رحم سختگیر نجات دهد و مانع به آسایشگاه فرستادن فرزندش شود. داستان فیلم داستانی به شدت نخ نما و الیور تویست وار است و شخصیت پردازی فیلم کاملاً سیاه و سفید است. مادر فداکار در یک سو و پدر بی رحم در سویی دیگر قرار است کشمکشهای فیلم را رقم بزنند کشمکشهایی که بیشتر مناسب فیلمهای دهه شصت تلویزیون است. متاسفانه داستان فیلم ماجان آنچنان اغراق شده است که بیشتر مناسب سینمای بالیوود است تا ایران. داستانهایی مانند این فیلم بارها در فیلمهای مختلف هند ساخته شده و اگر تماشاگر این فیلم میتوانست در هند اکران شود شاید بیش از ایران مورد اقبال تماشاگران واقع میشد.
بازیگران
داستان فیلم آنچنان کم رمق است که بازی دو ستاره توانای سینمای ایران هم نتوانسته فیلم را نجات دهد. مهتاب کرامتی در نقش مادر بازی خوبی دارد اما ضعفهای داستان و کارگردانی مجالی برای خودنمایی بازیگر نمیگذارد و تلاشهای کرامتی برای نشان دادن حس مادرانه بیشتر روی اعصاب است تا ترحم برانگیز. در سوی دیگر ماجرا فرهاد اصلانی بازیگر شایسته کشورمان نیز دقیقاً به همان دلایل نمیتواند شخصیتی به یاد ماندنی را خلق کند. اصلانی در این فیلم شخصیتی اغراق شده دارد که حس همذات پنداری مخاطبان را در نطفه خفه میکند. تنها نقطه مثبت فیلم را میتوان بازی متفاوت سیما تیرانداز دانست که در میان شخصیتهای سیاه و سفید داستان فرصتی برای خودنمایی پیدا کره است. متاسفانه نقطع اوج بازی تیرانداز هم درست در جایی از فیلم روایت میشود که تماشاگر کلافه دیگر تحمل دیدن فیلم را ندارد.
پایان بندی
نقطه ضعف دیگر فیلم پایان آن است. پایان فیلم آنقدر پرت است که انگار میان ضبط راشهای سکانس پایانی و مابقی فیلم مدت زمان زیادی فاصله افتاده و فیلمساز هنگام ضبط سکانس آخر، فراموش کرده تا قبل از این چه روندی طی شده است! شخصیت محوری فیلم یعنی مولود (ماجان) به کلی در حاشیه گم، و سرنوشت این خانواده نیز به حال خود رها میشود. هیولای فیلم هم لب ساحل آبغوره گرفته و لابد پشیمان شده، شاید هم نه. مگر فرقی میکند؟ اگر فردی بی اطلاع از تمام فیلم فقط به تماشای چند پلان آخر بنشیند و به دکوپاژ دقت کند، به احتمال زیاد تصور میکند این زن و مرد عاشق یکدیگر هستند و اکنون بعد از پشت سر گذاشتن مصائبی لب ساحل نشستهاند تا درد و دل کنند. بعلاوه، بعد از مواجهه با حرکت کرین در پلان آخر، دیگر حتماً مطمئن میشود که عشق این دو نفر آسمانی است!
در نهایت باید گفت فیلم ماجان اگرچه فیلم اول سیفی آزاد محسوب میشود اما با توجه به سوابق طولانی سیفی آزاد در سینما و تلویزیون مخاطب انتظار رعایت حداقلهای فیلم سازی را از او دارد اما متاسفانه کارگردان در برآورده کردن همین حداقلها هم شکست میخورد.