آن بیرون نــوری هست

عاطفه بازفتی

نشر چشمه برای کمک کردن به مخاطب در انتخاب ژانر داستان، آن‌ها را در سه گروه قفسه قرمز (داستان‌های ساختارگرا، جریان‌گریز و ضد ژانر) قفسه آبی (داستان‌های ژانر ساده) و قفسه سیاه (داستان‌های پلیسی و جنایی) تقسیم کرده است. در بهــار امسال، انتشارات چشمه کتابی با عنوان «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» نوشته «عطیه عطارزاده» منتشر کرد که به جرئت می‌توان گفت از نظــر درون‌مایه و ساختار؛ داستانی نو، خاص و متفاوت است و نگاه ساختارشکنانه نویسنده باعث شده تا این کتاب در قفسه قرمز نشــر چشمه قرار گیرد. در ادامه نگاهی گذرا به اولین رمان عطیه عطارزاده خواهیم داشت.

موضوع کتاب

«راهنمای مردن با گیاهان دارویی»، داستانی خاص دارد و ساختاری قابل تأمل و زندگی دختر جوانی را روایت می‌کند که نابیناست و در خانه‌ای همراه مادرش در کار خشک کردن، ترکیب و آماده سازی گیاهان دارویی همکاری می‌کند. او در تاریکیِ دنیایی که می‌بیند توانسته با استفاده از قوای حسی دیگر به درک محیط پیرامون خود برسد. همه چیز در ساختار و شکل گیاهان و البته رابطه نزدیک او با مادرش خلاصه می‌شود؛ تا اینکه یک روز برای شرکت در مراسمی خانوادگی از خانه پا به بیرون می‌گذارد و همین موضوع باعث تغییر بسیاری چیزها در درون و زندگی او می‌شود. رمان «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» یک کتاب متفاوت است که نویسنده از طریق راوی، با توجه به فضا و لایه‌های پُر آشوب ذهنی که برای مخاطب می‌آفریند، خواننده را به سمتی پیش می‌برد که بسیاری از مفاهیم برای او غیرقابل پیش‌بینی است.

ساختــار کتاب

علاوه بر ساختار درونی داستان که در اغلب موارد باعث شگفت‌زدگی خواننده می‌شود؛ رمان از نظر ساختار ظاهری هم نوعی جریان‌گریزی را القــا می‌کند به عنوان مثال با اینکه کتاب در قالب نمایشنامه نوشته نشده اما مانند یک نمایشنامه که از چند پرده تشکیل می‌شود به جای فصل بندی، بیست و سه پرده دارد و یا نویسنده در حاشیه برخی صفحات کتاب همچون دایره المعارفی مصور، عکس و توضیحاتی در مورد بعضی گیاهان نوشته است که درک برخی قسمت‌های داستان را برای خواننده آسان‌تر می‌کند و علاوه بر آن مخاطب با کاربرد، نام و ویژگی‌های بعضی گیاهان دارویی آشنا می‌شود. در توضیح «شوکــران» می‌خوانیم: «گیاهی که حتی نیم گرمش می‌تواند انسان بالغی را بکشد. این گیاه مستقیم بر سیستم اعصاب اثر می-گذارد و بعد از از کار انداختن اعصاب تنفسی موجب مرگ می‌شود.»

تنهــایی

از آنجا که راوی داستان، دخترکی نابیناست که هیچگونه ارتباطی با جهــان خارج از خانه ندارد؛ تنهایی از مهمترین درون-مایه‌های این رمان به شمار می‌رود و می‌توان گفت نویسنده یک مفهوم برآشوبنده از آن تصویر کرده است که رهایی از آن گاهی منجر به راه‌های عجیب و پر خطــر می‌شود.

عطارزاده تعبیرهای بسیار زیبایی از مفاهیم مختلف همچون تنهایی در این کتاب ارائه می‌دهد؛ مفاهیمی که در عین حسی بودن بیشتر جنبه انتزاعی به خود می‌گیرند زیرا از زبان فردی نابینا روایت می‌شوند: «تنهایی چیزِ پُری است و همزمان خالی. سرخ نیست چون شور نیست. گاهی ارغوانی است…آدم را فــرا می‌گیرد و ناگهان پُرش می‌کند. می‌ریزد پشت پلک‌ها، زیر گلو، روی شانه‌ها. پاها شروع می‌کنند به سنگین شدن و موجب می‌شود آدم به عمق برود.»

مادر و کشف جهــان

اگر بر اساس کهــن‌الگوها مادر را همچون زمین پرورنده بدانیم؛ کسی که در جهت توسعه دادن روح و جسم انسان تلاش می-کند و همواره در صدد نگهداری و حمایت از فرزند برمی‌آید و مراقب اوست می‌توان نتیجه گرفت که نویسنده داستان، به مفاهیم روان‌شناسی هم بی‌توجه نبوده است چرا که در تمام داستان حضور و نقش حمایتگر مادر را در ارتباط با راوی شاهد هستیم. مادری که در پنــاه او، راوی جهان خارج از خانه را می‌شناسد، مادری که از بورخس، ابن‌سینا و… کتاب می‌خواند و راوی به آن گوش می‌سپارد و سرچشمه تمام دانایی‌های دختر نابیناست: «در واقع جهان بدون مادرم برایم قابل تصور نبوده و نیست. حس حقیقی‌ام به مادر در همه عمر فقط قدردانی است. این مادر بود که…دروازه‌های جهانی را به رویم گشود که کمتر کسی شجاعت کافی دارد برای قدم گذاشتن به آستانه‌اش. باز هم می‌گویم مادر مهربان‌ترین شبحی است که می‌تواند از کنار آدم بگذرد و به یادش بیاورد که در جهـــان هیچ چیزی برای ترسیدن نیست.»

کتاب «راهنمای مردن با گیاهان دارویی»، داستانی است که نویسنده با استفاده از موقعیت‌های خاص، اشخاص و شکستن برخی هنجارها فضایی را برای مخاطب به وجود آورده است که در آن عشق و خشونت، تاریکی و روشنایی، دانایی و نادانی را همزمان می‌توان دید.

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *