«انزوا» در انزوا

دامون رشیدزاده

فیلم «انزوا» اولین ساخته مرتضی علی عباس میرزایی است. علی عباس میرزایی فیلمنامه این فیلم را با همکاری احمد رفیع زاده نوشته است و پیمان جعفری نیز تهیه کننده این اثر را بر عهده داشته است. امیرعلی دانایی، نادر فلاح، بهنوش بختیاری، لیندا کیانی، اندیشه فولادوند، شقایق فراهانی، علیرضا استادی، لعیا عباس‌میرزایی، جمشید هاشم‌پور، همایون ارشادی، امید روحانی و سیامک صفری جمعی از عوامل و بازیگران این فیلم هستند.

خلاصه داستان

زهره در راه منزل احساس می‌کند کسی او را تعقیب می‌کند. او فرار کرده و همین عامل باعث می‌شود تا او در یک سانحه‌ی تصادف فوت کند. پرویز همسر زهره بعد از ۶ سال، برای اولین بار، با ضمانت رییس زندان به مدت ۷۲ ساعت به مرخصی می‌رود تا زهره را دفن کرده و در مراسمش شرکت کند. اما او دغدغه‌اش چیز دیگری‌ست.

فیلم‌های تلخ فیلم اولی‌ها

بر اساس یک قاعده نانوشته بسیاری از فیلم اولی‌ها در سینمای ایران سعی می‌کنند در اولین فیلم خود سوژه‌هایی تلخ و سیاه را به تصویر بکشند. سوژه‌هایی اجتماعی در باره طبقه متوسط و یا ضعیف جامعه که پر از داستان‌های پر سوز و گداز است. هر چند در این مطلب قصد ریشه یابی و موشکافی این موضوع را نداریم اما باید گفت متاسفانه موفقیت چند کارگردان ژانر اجتماعی در سال‌های اخیر باعث شده همه کارگردانان جوان فارغ از اینکه دغدغه اجتماعی داشته باشند یا نه، به سراغ فیلم‌های این ژانر بروند. به دلیل عدم اطلاع و یا علاقه و همچنین نداشتن درک درست از مشکلات از سوی بسیاری از این کارگردان‌ها متاسفانه با انبوهی فیلم سیاه و تلخ روبرو هستیم که به جز همین سیاهی هیچ نقطه قابل عرضه‌ای ندارند و طبعاً به موفقیتی هم نمی‌رسند. اگر به بسیاری از کارگردانان و نویسندگان بزرگ جهان نگاه کنیم در می‌یابیم که آثار موفق سینمایی آثاری هستند که با گوشت و پوست نویسنده و کارگردان عجین بوده‌اند. بسیاری از اتفاقات و وقایع این فیلم‌ها سرگذشت سازندگان و یا اطرافیان آنهاست و هیچ کارکتری در این فیلم‌ها یک شبه زاییده نشده و قطعاً نمونه و یا نمونه‌هایی واقعی در پس آن وجود داشته است. به قول معروف تمام نقش‌های به یاد ماندنی سینما شخصیت‌هایی شناسنامه دار هستند که روزگاری وجود داشته‌اند. اما متاسفانه سینمای بسیاری از کارگردانان جوان خالی از شخصیت‌های واقعی است و کارگردان و نویسنده تنها با تخیلات خود بدون هیچ پشتوانه‌ای دست به خلق کارکتر زده‌اند و این کارکترهای یک شبه به همان سادگی خلق شدن فراموش می‌شوند.

داستان سطحی

فیلم انزوا داستان جذابی دارد اما این داستان تنها در همان طرح باقی می‌ماند و هیچ عمقی ندارد. دلیل این عمق نداشتن هم شخصیت‌های سطحی داستان است. پرویز از همه حتی از خواهرش می‌شنود که زهره زنی بدکاره بوده است حتی دوست صمیمی پرویز هم به او خیانت کرده اما در سکانس پایانی با پیدا شدن مهندس و رد و بدل شدن دیالوگ‌های پند آمیز پرویز می‌فهمد که زهره هرگز به او خیانت نکرده است. به همین سادگی؛ مگر می‌شود؟ مخاطب در برزخ می‌ماند که اگر پرویز مهندس را گیر بیاورد چه بلایی سرش می‌آورد اما همه چی ختم به خیر می‌شود و در نهایت پرویز برای بازگشت به زندان بچه‌هایش را پیش کسی می‌گذارد که همه او را زنی بدکاره می‌دانند که چادری نیست، و در انتها درست در جایی که فیلمساز در قصه گویی کم می‌آورد می‌فهمیم که زهره خودش جلوی ماشین ننداخته بلکه دوست پرویز به دلیل تعقیب زهره باعث تصادف او شده، گره گشایی به این راحتی، مگر می‌شود داستانی را شروع کرد و گره‌های مختلفی را در آن ایجاد کرد و بعد یک باره با یک گره گشایی سطحی همه چیز ختم به خیرشود؟ پایان‌بندی فیلم، به کلیشه‌ترین حالت ممکن تمام می‌شود: پرویز کاملاً بی‌خود و بی‌جهت نام فیلم را به زبان می‌آورد و در انتها نتیجه اخلاقی فیلم را بر زبان جاری می‌سازد: «من زود قضاوت کردم و گناهکارم.»

متاسفانه فیلم انزوا نمونه خوبی برای خراب کردن یک داستان جذاب است. این فیلم با وجود برخی نکات مثبت آنقدر از سوی سازندگانش سطحی ساخته شده که جایی برای تعریف باقی نمی‌گذارد.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *