انحطات فرهنگ جامعه را منحط می‌کند

امیر براتی

فرهنگ مؤلفه‌های متعددی دارد و بی شک کتاب یکی از نمادین‌ترین و کهن‌ترین و البته بی شک اثر بخش ترین مؤلفه‌های فرهنگی است که این روزها و سالها با وجود آن که در گستره تاریخ این مرز و بوم هرگز تا این حد آمار با سوادی بالا و چیزی در حد ۱۰۰% نبوده است اما به شکل عجیبی آمار مطالعه پایین است و هر روز هم کمتر می‌شود.

در همین رهگذر به استقبال گفتگویی صمیمی با استاد اسد ا… شکل آبادی یکی از قدیمی‌ترین و موفق‌ترین ناشران هنوز فعال اصفهانی می‌رویم تا شاید گوشه‌ای از جواب سؤال چرا کتاب خوان کم شده است؟ را یافته و از چشمه جاری دانایی او جرعه‌ای برگیریم.

به عنوان اولین سؤال بفرمایید که چطور و از چه زمانی وارد دنیای نشر کتاب شدید؟

بنده از سال ۵۵ به تبع علاقه‌ای که از کودکی به کتاب داشتم در وقت‌های بی کاری و فراقت از تحصیل خصوصاً تابستانها در شهر اصفهان در زمینه پخش کتاب میان کتاب فروشی‌ها فعالیت خود را شروع کردم که البته در آن زمان فعالیت من بیشتر در زمینه کتاب‌های چاپ زیر زمینی یا جلد سفید سیاسی و ممنوعه بود که بنده نسخه‌هایی از این کتاب‌ها را از تهران آورده و در اصفهان چاپ و بعد توزیع می‌کردم. با پیروزی انقلاب اسلامی و شناخته شدگی بنده در میان فعالان نشر و پخش و حتی کتاب فروشی‌های اصفهان بر آن شدم تا به حوزه نشر وارد شده و در سال ۶۰ نشر و چاپ کتاب را رسماً با تأسیس نشر زمان نو در اصفهان شردع کردم که تا سال ۶۳ با موفقیت آثار بسیاری را در اصفهان به نشر رساندم که از جمله کتاب‌های موفق آن دوره می‌توانم به کتاب بلندی‌های ماچو پیچو اثر پابلو نرودا و یا ماه و شش پنی اثر ویلیام سامر ست موآم اشاره کنم.

اما در همین دوره متأسفانه به دلیل مشکلات نبود کاغذ در زمان جنگ کار نشر را برای چند سالی متوقف کردم تا سال ۶۶ که مجدداً شرایط فعالیت مهیا شد منتها به دلیل سامان یافتن و کشوری شدن مجوزات و وجود انتشاراتی‌هایی در تهران با نام‌های نشر زمان و نشر نو و نشر نوین و لزوم منحصر به فرد بودن نام مؤسسات به بنده اجازه ادامه فعالیت تحت نام نشر زمان نو داده نشد و از این سال تحت عنوان نشر فردا ادامه فعالیت داده‌ام که تا امروز ۳۶ سال خالص است که به کار نشر فعالیت دارم.

لطفاً بفرمایید که بیشتر به انتشار چه نوع کتاب‌هایی پرداخته‌اید و چند کتاب شاخصی را که در نشر فردا به چاپ رسید و بازخوردهای خوبی داشت را هم نام ببرید؟

بنده به دلیل علاقه شخصی که به ادبیات و هنر داشتم بیشتر در همین زمینه فعالیت داشته‌ام که می‌توانم از میان آثار متعدد چاپ شده توسط بنده در این سالها بیشترین آثار رمان‌های مطرح و آثار ادبیات نمایشی بوده است که البته ریشه در علاقه شخصی بنده به ادبیات و ادبیات نمایشی دارد اما دراین بین می‌توانم در آثار ترجمه‌ای ادبیات جهان به نشر ۱۱ عنوان از آثار هنریک ایبسن اشاره کنم که این توجه به آثار ایشان در سال ۸۴ که صدمین سال تولد ایبسن بود و سال جهانی هنریک ایبسن نام گرفته بود هم بنده به عنوان ناشر و هم آقای اصغر رستگار به عنوان مترجم این آثار و هم زنده یاد سمندریان به دلیل ترجمه و به صحنه بردن آثار ایشان نشان ملی فرهنگ کشور نوروژ را از سفارت این کشور دریافت کردیم. از دیگر کتاب‌هایی که ما منتشر کردیم و مورد توجه قرار گرفت جنایت و مکافات داستایوفیکی بود که با ترجمه درخشان آقای اصغر رستگار را و با توجه به امکانات اصفهان در سال ۸۰ بسیار چاپ نفیس و مرغوبی از آب در آمد و از دست رئیس جمهور وقت آقای خاتمی جایزه کتاب برگزیده آن سال را دریافت کرد.

به جز اینها و دهها عنوان کتاب ترجمه‌ای دیگر در حوزه رمان و نمایش نامه آثاری هم در موضوعات پژوهشی و روش شناختی و همچنین آثاری چند از نویسندگان خوب ایرانی مانند شأن هستی شناختی عشق در آفرینش انسان از دکتر موسی اکرمی و یا تحلیل منطق الطیر عطار اکبر اخلاقی و یا آثار داستانی و پژوهشی احمد اخوت که آثار بسیار برجسته‌ای محسوب می‌شوند از این دست می‌باشد.

همان طوری که واقفید نشر و کتاب در کل در کشور اوضاع خوبی ندارد. لطفاً قدری در مورد وضعیت ناشران اصفهانی و کلاً صنف کتاب در این روزها برای مخاطبان ما صحبت کنید؟

در سالهای اول انقلاب وضع نشر و کتاب بسیار ایده آل بود و آثار در هر نوبت چاپ با تیراژهای ۵۰۰۰ به بالا طبع می‌شد اما این روزها خود بنده تیراژ ۵۰۰ نسخه هم چاپ کرده‌ام و حتی شنیده‌ام که تیراژهای ۲۰۰ یا ۳۰۰ نسخه هم چاپ می‌شود که واقعاً تأسف بار است. امروزه هم تیراژ کم شده و هم تعداد عنوان‌های منتشره و متأسفانه بیشتر ناشران با سابقه و پخش کنندگان و کتاب فروشان قدیمی اصفهان که حقیقتاً عاشقانه به کار نشر و فروش کتاب پرداخته و چراغ دانایی را در این دیار با هر مشقتی بوده فروزان نگه داشته‌اند در سختی بسیار گذران می‌کنند و بسیاری هم فعالیت فرهنگی خود را متوقف کرده یا به حد اقل رسانده‌اند که بسیار جای تأسف است.

شما دلیل این وضعیت را چه میدانید؟

بنده دلیل اول را سیاست‌های دولت‌ها میدانم و بعد از آن تغییر فرهنگ مردم و فاصله گرفتن از کتاب و مطالعه که آن را هم در نتیجه عملکرد دولت میدانم. بگذارید بیشتر توضیح بدهم! قبلاً به توجه به یارانه کاغذ قیمت کتاب برای همه اقشار جامعه مناسب بود و قیمت عامل تعیین کننده‌ای نبود و تا دهه هشتاد هم هر کتابی که چاپ می‌شد حجم قابل توجهی از آن را نهاد کتاب خانه‌ها برای کتاب خانه‌های خود خریداری می کردکه آن هم امروزه به برخی کتاب‌ها و آن هم در تعداد بسیار محدود تقلیل یافته است که این تغییر سیاست اثر زیادی بر اقتصاد کتاب گذاشته است و گذشته از این ممیزی سلیقه‌ای و سخت گیرانه که هر روز هم شدت میابد مزید بر علت شده تا شاهد چاپ بسیاری از آثار و یا حتی تجدید چاپ آثاری که قبلاً در جمهوری اسلامی چاپ شده است نباشیم و یا آثار اخته شده و سپس چاپ شود که این هم کیفیت آثار را شدیداً کاهش داده است. از سوی دیگر در حالی که سالانه میلیاردها تومان بودجه مملکت در هر شرایطی خرج امور فرهنگی می‌شود اما شاهد افول فرهنگ مطالعه و طبعاً دانایی و فرهیختگی در جامعه هستیم که یقیناً متهم اصلی باز دولت‌هایی هستند که بودجه‌های کلان فرهنگی را هزینه می‌کنند اما فرهنگ جامعه رو به زوال دارد. این اثر گذاری دولت‌ها را ما بیش از هر زمان در زمان دولت آقای خاتمی احساس کردیم که با قدری توجه به حوزه کتاب این عرصه جان تازه‌ای گرفت و احیا شد ولی در دولت‌های پس از آن مشکلات کتاب به مسائل لاینحل تبدیل شده که گویا هیچ راه نجاتی بر آن متصور نیست.

خب گذشته از این نکاتی که فرمودید کلاً فرهنگ مطالعه در بین مردم کم شده و اصولاً کتاب خوان کم شده است. علت آن را چه میدانید؟

خب در این مورد کارشناسان نظرات درست و مختلفی بیان کرده‌اند که عموماً فرهنگی است اما بنده از زاویه اقتصادی به قضیه نگاه می‌کنم و معتقدم عمده دلیل این مصیبت بزرگ و انحطات تدریجی صنعت نشر و فروش کتاب گرانی بیش از حد و مداومی است که کتاب را به عنوان یک کالای فرهنگی بعضاً تفننی که گران هم هست از سبد خانوار خارج می‌کند تازه بماند که عموماً به دلیل عدم تکافو درآمدها افراد مجبور به انجام بیش از یک کار هستند که این امر دیگر زمانی برای مطالعه باقی نمی‌گذارد. در گرانی کتاب هم همین بس که در دهه ۶۰ هر برگ کتاب کمتر از ۵ ریال قیمت داشت که امروز این عدد به ۱۰۰ تومان رسیده است.

گذشته از این موارد عامل به نظر بنده بسیار مهم بعدی که مغفول مانده است بی اعتمادی نسل جوان است که با القاعات دشمنان و عملکرد بسیار بد مسئولین کتاب‌ها را بی محتوا و سانسور شده دانسته‌اند پس به سراغ خرید و مطالعه کتاب نمی‌روند.

بسیار سپاس گذارم از شرکت در این گفتگو در آخر اگر نکته دیگری دارید بفرمایید؟

باید عرض کنم اولاً بنده به عنوان یک ناشر با سابقه مطالبی که عرض کردم مشفقانه و از سر دلسوزی بود دوماً خطاب به دولت مردان عاجزانه درخواست می‌کنم اگر می‌خواهند عرصه فرهنگ و هنر و خصوصاً ً کتاب رونق گرفته و با پویایی همراه باشد از اهل فرهنگ و هنر در این امر استفاده کنند چرا که تا کنون کمتر از افرادی در جایگاه‌های فرهنگی هنری استفاده شده است که اهلیت داشته باشند و سوماً امیدوارم شرایطی فراهم بشود تا اهالی فرهنگ و هنر بتوانند بی دغدغه آثارشان را تولید و عرضه کنند که اگر حال هنر مند و ادیب جامعه ما خوب باشد حال جامعه خوب می‌شود وگرنه انحطات در وضع فرهنگ منجر به انحطات جامعه خواهد شد.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *