رفتار سیاه «ما مردم» در خندوانه رامبد جوان و رقابت ژوله و حیایی

شاید کسی فکرش را هم نمی کرد که روزی در ایران، در مورد یک برنامه طنز، که اتفاقا طعنه های اجتماعی و سیاسی بسیار کمی هم دارد، نویسنده های سیاسی رسانه ها و مطبوعات دست به قلم شوند. شاید اگر برای اشعار سیاسی فلان شاعر، یا داستان های اجتماعی فلان نویسنده و یا حتی مجموعه ای اجتماعی و سیاسی همچون سریال «مرد هزار چهره» مهران مدیری این انتظار وجود داشت که نویسندگان ستون های سیاسی رسانه ها و مطبوعات دست به قلم شوند، اما درباره «استند آپ» کمدی های برنامه خندوانه ـ که در بهترین حالت خاطره تعریف کردن و یا پرداختن به نوستالژی های دهه شصت و هفت و یا تیکه پرانی در مورد تفاوت های خانم ها و آقایان است ـ کسی انتظار سیاسی نوشتن درباره اش و یا حتی جدی گرفتنش در صفحات جدی رسانه ها را نداشت؛ اما این بار این اتفاق باز هم در ایران افتاد، تا ما که همواره انتظار خیلی ماجراها را نداریم، ابتدا غافلگیر شویم و بعد البته با رجوع به سابقه خودمان، از میزان شگفتی مان کاسته شود.
رفتار سیاه «ما مردم»  در خندوانه رامبد جوان و رقابت ژوله و حیایی
به گزارش «تابناک»، این روزها، تحلیل های متفاوتی از دعوای رسانه ای میان طرفداران طیف های سیاسی برای انتخاب «امیر مهدی ژوله» منتسب به اصلاح طلبان و «امین حیایی منتسب به اصولگرایان ارائه شد. عده ای نبود یک برنامه جامع سیاسی در تلویزیون با حضور همه سلایق و جناح های سیاسی را که بتواند  انرژی سیاسی مردم در آنجا تخلیه شود، عامل انتقال ظرفیت های سیاسی مردم به یک برنامه طنز عنوان کردند و به علت ها پرداختند. برخی دیگر به معلول ها پرداختند و این دعوای سیاسی حول دو کمدین را، معلول فربه شدن و قوی شدن جامعه ایرانی مستقل از حکومت به ویژه در ساحت رسانه ای و اجتماعی دانستند.
برخی دیگر، محتوای بازی امین حیایی و ژوله را در قامت چهره های سیاسی مانند احمدی نژاد و  روحانی بررسی کردند و شگردهای آنان را با شگردهای سیاستمداران برای بردن در یک انتخابات تشبیه نمودند و نوشتند که جذابیت لحظه آخر در هنگام یک انتخاب برای ایرانیان مهم است و نه عملکرد و شایستگی. برخی هم به فرهنگ دو قطب سازی و علاقه مندی فراوان مردم ایران به دو قطبی کردن همه مسائل به قصد ایجاد سرگرمی و بازی اشاره کردند.

شاید بهتر باشد، این روزها دیگر کمی از انداختن گناه این مسائل به گردن حکومت و تلویزیون و شخصیت های سیاسی و شبکه های اجتماعی و… دست برداریم و کمی هم به خودمان رجوع کنیم. ما مردم، با یک نوشته دو خطی از یک طنزپرداز هم چون بزرگمهر حسین پور که نوشت به امین حیایی رأی ندهید، همه چیز را از علاقه و منطق و محاسبه را کنار گذاشتیم و سراغ کل کل و دعوای زرگری رفتیم.

چه بسیار افرادی که علاقه مند به امین حیایی بودند، اما تحت تأثیر جوسیاسی به ژوله رأی دادند و بر عکس چه بسیار کسانی که منطقا باید به ژوله رأی می دادند، اما جو آنان را به سمت حیایی برد. حالا این که یک مسابقه ساده تلویزیونی بود. اگر هنگام تعیین سرنوشت مانند یک انتخابات این گونه که نشان دادیم تحت تأثیر جو و تبلیغات هستیم، خدا باید به ما رحم کند؛ به نسل آینده این کشور رحم کند که ما چه ساده با راه افتادن یک جو، منطق و دوراندیشی و صلاح و مصلحت را کناری گذاشته ایم.

اصلا فرض کنید در تلویزیون فرصت رقابت سیاسی نیست؛ رسانه های اجتماعی بزرگ شده اند و ما از آنجا خط و خطوط می گیریم. فرض کنید بازیگران ما هم به شگردهای سیاسیون مسلح شده اند؛ ما کجای کار ایستاده ایم؟ چون فرصت رقابت سیاسی نداریم همه مسائل نامربوط را به هم پیوند بزنیم و انتخاب غیر عقلایی بکنیم؟ چون در شبکه های اجتماعی زندگی می گذارنیم تسلیم آن شویم؟ یا کیش مات در برابر شگردهای بازیگر و سیاستمدار شویم؟

ما وقتی در یک برنامه تلویزیونی مثل خندوانه، به جواد رضویانی که اصلا برنامه اجرا نمی کند، پنج برابر خمسه ای رأی می دهیم که نمایش پرطمطراق اجرا می کند، به شخصیت های سیاسی و اجتماعی علامت می دهیم. علامت می دهیم که متر و معیار ما نه منطق و حسابگری است و نه محاسبه عقلانی و خردمندانه؛ علامت می دهیم هر کس با لطایف الحیلی دل ما را برباید، ما تسلیم او هستیم؛ تا زمانی که احساس  و جو بر تصمیمات ما حاکم است، دیگران مرتب برای ما از همین دو قطبی ها و دوگانه های سیاسی و اجتماعی می سازند و ما را در این دوگانه ها به بازی می گیرند و با اینکه خود متوجه هستیم چون عروسک خیمه شب بازی به اراده دیگران بازی می کنیم و از خود اراده ای نداریم، باز هم به بازتولید این بازی می پردازیم.

همین می شود که دو سیاستمدار با اظهار سخنان افراطی علیه هم، ما را وارد بازی دوگانه خود می کنند و مثل گلادیاتورهای روم باستان به جان هم می اندازند و خود سرمست از این بازی مستانه ما هستند.

این روزها، کمی از انتقاد تلویزیون و حکومت و سیاستمداران و… دست بکشیم و اندکی به خود رجوع کنیم و برای جامعه ای که با چنین خلقیاتی برای آیندگان می سازیم، کمی هم  تأسف بخوریم.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *