ما دهه شصتی‌ها

دامون رشیدزاده

رمان «انگار خودم نیستم» نوشته یاسمن خلیلی‌فرد چند ماهی است توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب صد و سی و هفتمین عنوان «داستان ایرانی» است که توسط این ناشر چاپ می‌شود. از یاسمن خلیلی فرد، پیش از این رمان «یادت نرود که…» توسط نشر چشمه منتشر شده است. کار نگارش این رمان که ۲۲ دی ماه سال گذشته رونمایی شد، اسفندماه سال ۹۴ به پایان رسیده است. پیش از شروع متن رمان، این جمله از ارنستو ساباتو درج شده است: «از همه غم انگیزتر زمانی است که کسی که دوستش داری، هیچ تلاشی برای نگه داشتنت نمی‌کند.» بخش‌های مختلف رمان با اسامی‌افراد نامگذاری شده‌اند. کامروز، مسعود، کتی، نازنین، شانار، لعیا و مسعود عناوین بخش‌های مختلف کتاب هستند که هرکدام بارها به عنوان نام بخش‌های مختلف، در طول کتاب تکرار می‌شوند. هرکدام از این اسامی‌و نامگذاری بخش‌های رمان با نام آن‌ها، به معنی روایت آن بخش از کتاب به وسیله این شخصیت‌هاست. به این ترتیب رمان «انگار خودم نیستم» ۷ راوی دارد. روایت این راوی‌ها، رویدادهای گذشته و حال را به هم پیوند می‌زنند و در پیکره واحد این کتاب، حقایق مانند تکه‌های یک پازل کنار هم قرار می‌گیرند. این رمان در سبک رئالیستی به رشته تحریر درآمده و وقایع، رخدادها و دیالوگ‌های آن کاملاً با رویدادهای زندگی عادی و روزمره منطبق‌اند. کتاب قصد ندارد وقایع دور از ذهن و ناملموس را شرح دهد بلکه آنچه نویسنده درصدد آن بوده ترسیم روزمرگی‌هایی است که به مرور زمان منجر به تحول انسان‌ها می‌شوند؛ انسان‌هایی که از جنس تمامِ آدم‌های طبقه متوسط جامعه مدرن امروزی‌اند.

انوشه

رمان «انگار خودم نیستم» نوشته یاسمن خلیلی فرد، روایتگر زندگی افرادیست که هرکدام به تنهایی می‌توانند نمود بخشی از جامعه کنونی ما باشند. انوشه نماد نسل سوم و چهارمی است که در عنفوان جوانی با رنج فراوان دست از آرزوهای خود می‌کشد و پدر و مادر را مغموم و سرگشته بر جای می‌گذارد. پدری و مادری که تنها نقطه اتصالشان فرزندشان است، مانند نسل‌های پیشین ازدواج مصلحتی را به امید عشقی که در آینده پدید می‌آید، انتخاب کرده‌اند. انوشه نماد فرزندانی که است که محور و هدف زندگی والدین قرار گرفته‌اند و فقدانشان به هر نحوی سندروم آشیانه خالی را پدید می‌آورد. فرزندانی که تا واپسین لحظات زندگی سنگ صبور والدین هستند و بارها با داستان‌های عاشقانه نافرجامشان گریسته‌اند.

ارغنون

ارغوان نماینده نسلی است که بنظر می‌رسد والدین برای پیشرفتش فداکاری کرده‌اند ولی اوست که در نهایت متضرر از هم گسیختگی و ناهمگونی شرایط خانواده شده است. ارغوان نماینده آن دسته از فرزندان جامعه است که علیرغم تلاش‌هایشان برای کسب خوشبختی و موفقیت به دلیل فقدان الگوی مناسب سرگردان است. ارغوان فرزند تحصیلکرده خانواده مرفه و روشن فکری است که در تب وتاب ازدواج ناگهان از آن سرباز می‌زند. زیرا الگوی مناسب زندگی مشترک را در محیط پیرامونش ندیده است.

کامروز و لعیا

کامروز و لعیا مهم‌ترین شخصیت‌های این رمان هستند اما در کنار این دو کتایون، نازنین، مسعود، علیرضا و شانار و حتی شخصیت‌های فرعی دیگر هم جزیی از قصه هستند آدم‌های قصه به یک نحوی از آن‌ها می گویند مثل فرهود، کوروش، منیژه، قریشی، فرح جان، لیدا، دکترانتظام و خیلی‌های دیگر اما در این میان یاسمن خلیلی فردِ جوان با چفت و بست های کاملاً منطقی و هوشمندانه توانسته این تعداد شخصیت را در قالب داستانی‌اش جا بدهد و توانسته به هرکدام جداگانه برسد، به طور مثال در جایی کوتاه از قریشی می‌گوید و شخصیت اخلاقی قریشی برای خواننده ملموس می‌شود نویسنده حتی کوتاه اما توانسته به تمامی آدم‌های رمانش هویت بدهد مثلاً اینکه لعیا با دیدن آرمان گرامی او را به مجسمه‌ی خپل بودا تشبیه می‌کند یا فرح جان برای خواننده به شکل مادر مهشید در فیلم هامون تصور می‌شود این تصویر سازی ها از شگرد داستان نویسی خلیلی فرد است او تحصیلات سینمایی دارد و خوب می‌تواند با واژه تصویرسازی کند طوری که انگار خواننده در موقعیت رمان قرار دارد، به طوری که به درستی می‌شود احساس‌های آدم‌های رمان را درک کرد، احساس؟ مهم‌ترین بخش رمان انگار خودم نیستم احساس است، انگار در این رمان خلیلی فرد از جزئیات موقعیتی گریخته است و به موقعیت‌های درونی پرداخته این همان وجه تفاوت با رمان اول نویسنده است، احساس و عواطف درونی در میان شخصیت‌ها حرف اول را می زند اما این احساسات شدیداً فروخورده است دقیقاً مانند زندگی امروز ما در جامعه، دقیقاً مانند روابط آدم‌هایی که سال‌ها در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند اما فرسنگ‌ها از هم دور هستند، در این رمان یک فروپاشی رابطه‌ای را می‌خوانیم در رأس کامروز و لعیا که رابطه‌ی زناشویی شون بغرنج است، کتایون و مسعود هم دچار همین معضل‌اند اما مرگ دخترشان باعث شده آنها به اجبار یا از سر ترحم و دلسوزی کنار هم بمانند، و چه هوشمندانه خلیلی فرد رمانش را پاساژبندی می‌کند و روایت‌ها را جدا می‌کند به طور مثال در بخشی کامروز در فکر خود می‌گوید لعیا بعد از سال‌ها شب تولدم به ایران برگشته ولی یادش نیست که تبریک بگوید در بخش بعدی لعیا روایت می‌کند حالا که کامروز بعدِ سیزده سال از برگشتنم خوشحال نشده است چرا باید تولدش را تبریک بگویم، این تناقض‌های نگرشی در وهله‌ی اول بچه گانه به نظر می‌رسد اما باعث تأسف است که در کشور یا جهانی زندگی می‌کنیم که از بیان احساسات عاجز هستیم یکدیگر را دوست داریم اما از بیان آن طفره می‌رویم به همین جهت گفتگو شکل نمی‌گیرد و گاهی بی اعتمادی و خیانت شکل می‌گیرد که آن هم به دلیل عدم آگاهی از تفکرات یکدیگر است..

نویسنده معضلات کنونی جامعه را از دید نسلی که خواهان و مجری تغییرات بوده‌اند بررسی می‌کند. و این عمل بطور هوشمندانه‌ای از بار انتقادی اثر می‌کاهد. والدینی که خود در انتخاب مسیر مردد هستند به ناچار نسلی سردرگم و درمانده تربیت کرده‌اند. هرچند در ظاهر از افراد موفق و موجه جامعه هستند ولی در تربیت نسل آینده ناکارآمد عمل کرده‌اند.

رمان «انگار خودم نیستم» با ۴۴۰ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۱ هزار تومان منتشر شده است.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *