فیلمهای امروز برای گیشه ساخته میشود
![](http://eskimia.ir/wp-content/uploads/2018/05/اصلی-1-3-780x405.jpg)
هامون رشیدیان
عبدالرضا اکبری در چهاردهم فروردین ماه سال ۱۳۳۲ در شهرستان بافت در استان کرمان متولد شد و تحصیلات مقدماتی خود را در تهران سپری کرد. از سن ۱۶ سالگی جذب کانون پرورش فکری شد و به اتفاق دوستانش در سال ۱۳۴۷ گروه تئاتر موسوم به گروه تئاتر نجف آباد را تأسیس کردند. اولین مربی آنها داریوش مؤدبیان بود و بعدها بهزاد فراهانی این سمت را بعهده گرفت. فعالیت آنها تا سال ۱۳۶۰ ادامه پیدا کرد و با منحل شدن گروه به تلویزیون آمد. او در چندین تله تئاتر شرکت کرد و از این طریق به سینما راه یافت و توانست در بسیاری از فیلمها و سریالهای تلویزیونی به ایفای نقش بپردازد. آثار و فیلمهای عبدالرضا اکبری پرشمار است و اگر بخواهیم تنها به گوشهای از آن اشاره بکنیم میتوان به فیلمهایی چون: کانی مانگا، آخرین پرواز، روز شیطان، اخراجیها، دختری با کفشهای کتانی و یا سریالهایی موفقی همچون: دلنوازان، عملیات ۱۲۵، مزد ترس، تولدی دیگر و … اشاره کرد. اکبری در سالهای اخیر فعالیت پررنگتری در تلویزیون داشته است به همین بهانه در گفت و گویی کوتاه با این بازیگر از دلایل این موضوع پرسیدیم. آنچه میخوانید حاصل این گفت و گوست.
مدتی است حضورتان در تلویزیون پر رنگتر از سینماست. آیا خودتان علاقه بیشتری به بازی در تلویزیون دارید؟
نه، برای من بازی در سینما و تلویزیون فرقی نمیکند. اتفاقاً از بازی در هر دو رسانه، استقبال میکنم. البته با توجه به این که تلویزیون مخاطب بیشتری دارد، اغلب بازیگران در تلویزیون فعالیت بیشتری دارند. اما اگر کار خوبی در سینما پیشنهاد شود با وجود مخاطب کمتر باز هم آن را ترجیح میدهم چون بازی در سینما هدفمندتر است. اگرچه تلویزیون از آن جهت که ارتباط نزدیکتری با مردم دارد، میزان تاثیرگذاری اش بیشتر است، اما بی شک انتخاب هر بازیگری در وهله نخست سینماست.
با این وجود شما در تلویزیون پرکارتر از سینما هستید. دلیل این موضوع چیست؟
بله، حق با شماست. متاسفانه بیشتر آثار سینمای امروز برای گیشه ساخته میشود و موضوعات و مضامین آنها سطحی است. به دلیل وجود فیلم نامههای ضعیف و متوسط و ساخت آثار به اصطلاح جوان پسند و گیشهای، ترجیح دادم برای مدتی از سینما فاصله بگیرم. در تلویزیون هم باید کار خوبی پیشنهاد شود، تا آن را بپذیرم. کاری که حرفی برای گفتن داشته باشد. به گمان من در سالهای اخیر، مجموعههای تلویزیونی هم ساختار چندان منسجم و محکمی نداشته است. از آن جا که مخاطب برایم اهمیت فراوان دارد، سعی دارم با دقت و وسواس بیشتری، کارهای پیشنهادی را انتخاب کنم.
اگر سینمای گیشه پسند و عام مطابق علاقه شما نیست چرا خودتان دست به ساخت فیلم به عنوان کارگردان نمیزنید؟
مدتهاست در فکر کارگردانی هستم اما این روزها بیشتر این موضوع را پیگیری میکنم و امیدوارم شرایطی فراهم شود تا بتوانم تجربهای هم پشت دوربین داشته باشم. متاسفانه امروزه فیلمنامه های خوب خیلی کم به دست من و همکارانم میرسد و شرایط سینمای امروز قانعکننده نیست و شاید همین امر باعث شد سالهای اخیر به نوشتن و کارگردانی بیشتر فکر کنم.
آخرین سریالی که از شما پخش شد سریال آنام بود. چه دلایلی باعث شد این نقش را بپذیرید؟
هر نقشی که پیشنهاد میشود یکسری ویژگیهای ابتدایی دارد، مثل شغل آن شخصیت که او را در یک قشر اجتماعی قرار میدهد و کردار و رفتار خاصش را سبب میشود. علاوه بر این هر نقش گذشتهای دارد که در بیشتر کارها کمتر دیده میشود، اما در این کار (نقش امید در سریال آنام) شخصیتها گذشتهای داشتند که آنها را در زمان حال درگیر میکند. همین باعث میشود که ابعاد مختلف شخصیت فرد خود را نشان دهد و برخورد این آدم را در رابطه با وقایع مختلف موجب شود. همه اینها فاکتورهایی است که باعث میشود یک نقش یک بعدی و سطحی نباشد. این یکی از فاکتورهای قوی بود که نقش امید داشت و در خیلی از کارهای دیگر وجود ندارد.
سخن آخر
رسالت تمام افرادی که در دنیای هنر فعالیت میکنند این است که برای جامعه و فرهنگشان مفید واقع شوند. اگر این امکان برای یک بازیگر در عرصه بازی فراهم نبود باید بتواند در شرایطی دیگر وظیفهاش را انجام دهد. تلویزیون، سینما یا تئاتر تفاوتی از این حیث ندارد و هر کس هر کاری که برای ارتقای هنر از دستش برمی آید باید انجام دهد.