پرشین فامیلز، دات کام
*عاطفه بازفتی
اگر بخواهیم از بین کتابهای چند سال اخیر که با زبانی طنز نوشته شدهاند یک نمونه ممتاز و خواندنی را نام ببریم باید به «سوتیکده سعادت» اشاره کنیم که در قالب طنزی جالب، جذاب و شیرین مخاطب را با خود همراه میکند و در سال ۹۳ از سوی نشر چشمه راهی بازار کتاب شده است.
نویسنده و موضوع کتاب
«آذردخت بهرامی» در سال ۱۳۴۵ در تهران به دنیا آمد و در دهه هفتاد با حضور در کارگاههای داستان هوشنگ گلشیری نویسندگی را آغاز کرد. پیش از «سوتیکده سعادت» او را با آثاری چون «آب، آسمان»، «فرهنگسرای نیاوران» و «شبهای چهارشنبه» میشناختیم که باید یادآور شد «سوتیکده سعادت» نامزد جایزه ادبی «واو» هم بوده است. خانم بهرامی در زمینه نمایشنامهنویسی و فیلمنامهنویسی نیز آثاری دارد.
کتاب، داستان زندگی خانوادهای ایرانی به نام «سعادت» است که راوی، فرزانه، درباره زندگی عجیب و غریب و خانه بزرگ و پرماجرایشان صحبت میکند؛ خانهای بزرگ که در دوطرف آن دو هوو زندگی میکنند که یکی پنج دختر و یک پسر و دیگری چهار پسر و یک دختر دارد.
نوع روایت
هنگامی که مخاطب شروع به خواندن کتاب میکند اولین نکتهای که ممکن است باعث جلب توجه او شود تفاوت روایت آن با سایر کتابهاست چرا که از نثر فاخر و ادبی خبری نیست و کلمات خیلی خودمانی و حتی اصطلاحاً «کوچهبازاری» بیان میشوند: «هر بار شروع کردهام، نوشتههایم دست فرخ آنتن افتاده و از لج او، قبــل از آن که بخواند همه را پاره کردهام. اما اینجا انگار خیلی مکان است. عمراً آدرسش را به کسی لو بدهم. نه دست کسی میافتد، نه میگذارم دست کسی بیفتد! فقط هنوز یک کم باقالی و گُنج میزنم…بیل گیتس را دیدهاید؟ من فریشانم»
ساختار داستان
علاوه بر سبک و نوع روایت، آنچه باعث تفاوت این کتاب خواندنی میشود ساختار و فرم آن است. مخاطب از ابتدا تا انتهای غافلگیرکننده کتاب، وبلاگ فرزانه را میخواند به عبارت دیگر داستان در قالب وبلاگنویسی به پیش میرود؛ وبلاگی که با هیچ موتور جستجویی در ایران یافت نمیشود زیرا ســِرور آن، به درخواست خود روای از دوست خارجــیاش پیتر، چینی است. فرزانه همه سوتیها، اتفاقات عجیب، حوادث و خاطرات خود را در این وبلاگ مینویسد که هیچ خوانندهای هم ندارد و البته دور از انتظار نیست چرا که از دسترس خوانندگان ایرانی خارج است: «اینها را در کافینت دارم مینویسم. هر کار کردم فرخ عتیقه حاضر نشد لپ-تاپش را بدهد. امروز صبح مامان رفعت گریه میکرد. خانم جان و ننه جان هم مثل پروانه دور و بَرَش می-چرخیدند و براش بادرنجبویه و گلگاوزبان دم میکردند و به زور به خوردش میدادند.»
واژههای متفاوت
نکته دیگری که در باب ساختار متفاوت «سوتیکده سعادت» میتوان به آن اشاره کرد استفاده از کلمات انگلیسی-فارسی یا همان «فینگلیش» است مثل دکوراچیدمانسیون، ساتلایت بازار، مانیزنی، فلاش بکانه و…همچنین تغییر و یا استفاده از کلمات کاملاً عامیانه همچون شاسکولیان، فخن، کُپه گِلی، خز و خیل و…«تنها حُسن خوبی که این اوضاع قاراشمیش دارد این است که به خاطر غیب شدن پاپا جان سوپرمن، در منزل ما وضع اوضاعی است که دیگر فرخ شاسلیت حوصله ندارد تیریپ بیاید و تا لبتر میکنم لپتاپش را بدون اُس کردن من، میدهد تا بقلمم!»
طنز جذاب
نویسنده در مصاحبهای گفته است نوشتن «سوتیکده سعادت» هشت سال به طـــول انجامیده و خواننــده بهراحتی متوجه میشود که چقدر متن کتاب حساب شده، دقیق و البته با وسواس بسیار نوشته شده است. مخاطب، جهان را از دریچه وبلاگ و نوشتههای فرزانه با اغراق و بزرگنماییهای لازم نوشتهای طنزآمیز می-بیند؛ طنزی شوخ و شنگ که به همه چیز ریشخند میزند و گاهی انتقاد میکند: «من دارم به خدا رشوه می-دهم. این روزها چنان جانماز آب میکشم که بیا و ببین…از نظر خانم جان، نمازهای من مثل یک چای کم-رنگ و سرد، بیفایده است.» و یا میخوانیم: «من نصف راه با مترو رفتم بقیهاش هم با «گدابَر» (درست مثل «نمابر» و «بالابر» و «آسانبر»! این کلمه را خودم ساختم. قبل از آنکه فرهنگستان دست به کار شود! کلمهای فارسی است، معادل کلمه لاتین «اتوبوس»!
سنت و مدرنیته
هرچند فرزانه دختری است که در خانوادهای سنتی زندگی میکند اما دلش نمیخواهد در چارچوبهای تعیین شده باقی بماند و سودای ترکیه در سر دارد و برخلاف خواهرهایش به هتل پنجستاره برای جشن عروسی فکر میکند و در مجموع نمادی از مدرنیزم در برابر سنتهای خانواده است. در قسمتی که خانواده سعادت به خانهای در شمال تهران «اسباب کُشی» میکنند نویسنده در بیان تفاوتهای زندگی سنتی و مدرن بسیار فوقالعاده عمل کرده است: «عرضم به حضور شما، ما شوتینگ زباله داریم. یعنی کافی است زبالهها را از آن دریچه شوت کنی تا خودش صاف برود توی سطل زباله! دیگر لازم نیست هر شب یکی از ما پنج نفر به نوبت سطل زباله را تا دم در ببریم و از ترس سوسک، پاچه شلوارمان را بالا بگیریم!… در ضمن هر واحدِ طبقات پایین دو ویوو دارند، ولی واحد ما سه ویوو دارد! این هم مزیت دیگر مایهدار بودن! گمانم با این کار پاپا جان که منجر به خرید این پنت هاوس شد خاندان جلیل رفعت همه گناهانش را بخشیدند.»
مطالعه کتاب «سوتیکده سعادت» میتواند ساعتهای متوالی خواننده را آنقدر سرگرم کند و خنده بر لبش بنشاند که همه غمها، دلتنگیها و گذر زمان را برای مدتی فراموش کند!