آشفتگی خانواده‌های ایرانی

فرزانه افسرطه

یکی از ارکان مهم در مباحث آسیب شناسی اجتماعی، بررسی جایگاه خانواده است. هرچند، خانواده بعنوان کوچک‌ترین نهاد اجتماعی بلحاظ کمیت مطرح می‌شود ولی تأثیر و تاثرات کیفی خانواده و نقش آن در جامعه، آن را مهمترین نهاد اجتماعی مطرح می‌سازد. رویکرد خانواده درمانی، یکی از شاخه‌های روان درمانی است که در بررسی مشکلات فرد، با نگاهی کل نگر وارد عمل می‌شود.

با توجه به فراوانی مشکلات خانواده‌ها در کشور، از جمله آمار روز افزون طلاق، سست شدن پیوندها و علقه های خانوادگی، مهاجرت، کاهش سن ارتکاب جرم و آسیب‌هایی که بویژه اعضای جوانتر خانواده‌ها را تهدید می‌کند، اهمیت بررسی علل و درمان موارد فوق توسط متخصصان این عرصه بارزتر می‌گردد. در این راستا، دکترسعید پیرمرادی، روان شناس و متخصص خانواده درمانی از انستیتو خانواده درمانی برلین و با سابقه فعالیت در سازمان بهزیستی اصفهان و عضویت در هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در تعریف خانواده درمانی گفت: زمانی که برای یک یا چند نفر از اعضای خانواده، مشکلی در ابعاد عاطفی و رفتاری ایجاد شود، خانواده درمانی، این مشکلات را در افراد، شخصی سازی نمی‌کند و سعی می‌شود تا رفتار مشکل زا را در ساختار ارتباطات معیوب و تخریبی موجود بین اعضای خانواده، ارزیابی نماید. وی تاکید کرد: خانواده درمانی، نگاهی کل نگر و سیستمی دارد. بعبارتی، قبل از بررسی مشکل صرفاً در فرد، سیستم ارتباطات حاکم در خانواده را تجزیه و تحلیل می‌کند و با ترمیم و اصلاح ارتباطات معیوب خانوادگی، مشکلات اعضای خانواده را رفع و تعدیل می‌سازد. روان شناس و متخصص خانواده درمانی با اشاره به شاخه‌های متعدد روان درمانی و با توجه به اهمیتی که نهاد خانواده در جامعه دارد، خانواده درمانی را یکی از سازگارترین و مفیدترین شاخه‌های روان درمانی برای جامعه ما دانست.

دکتر پیرمرادی درباره لزوم آسیب شناسی خانواده در جامعه ایرانی اظهار داشت: جامعه ما به تبع تحولات جهانی و تحولات مربوط به سبک زندگی، ارتباطات بین افراد و ارتباطات حاکم بر خانواده، دستخوش تغییر و تحولاتی شده است و از جمله مهمترین تغییر و تحول در خانواده ایرانی، بهم خوردن نقش‌های سنتی و کلیشه‌ای جنسیتی است که با نگاهی به سیر تحولات در جامعه فعلی خود، مشاهده می‌کنیم، حس برابری طلبی و عدالت جویی در دختران و زنان کشور ما روبه افزایش است. چنین فرآیندی، قطعاً تصورات کلیشه‌ای و سنتی از رابطه بین جنسیت‌های مختلف را دچار تغییر و تحول می‌سازد و نپذیرفتن یا انکار این فرآیند رشدی، می‌تواند به تنش در خانواده و روابط زن و مرد منتهی گردد. عامل دیگر، تفاوت‌های بین نسلی در خانواده‌هاست که پرشتابی سیر تحولات در افکار و سبک زندگی افراد، شکاف‌های فرهنگی، افکاری و رفتاری بین نسلی را تشدید نموده و بسیار عظیم‌تر از شکاف بین نسلی در دوران قبل از ارتباطات ظاهر می‌گردد. وی اذعان داشت: تفاوت در دیدگاهها، اهداف و سبک زندگی، زمینه چالش برانگیزی در خانواده ایرانی شده است و خانواده، بخش جدایی ناپذیر از سیستم کلان اجتماعی است که مطلوب یا نامطلوب بودن اوضاع کلان اجتماعی بر بهداشت روان خانواده تأثیر مستقیمی دارد. وی، فرزند محوری خانواده‌های ایرانی را واکنش والدین به کمبودها و تنگناهای اجتماعی دانست که با دادن امتیازات و توجهات نامتعارف به فرزندان، به رشد انتظارات و زیاده خواهی فرزندان و درگیر شدن کل نظام خانواده رهنمون می‌گردد.

عضو سابق گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با اشاره به هرم جمعیت شناسی جامعه ما بعنوان یکی از جوان‌ترین کشورهای دنیا، فقدان مدیریت منطبق با این ساختار جمعیتی را با نگاهی به میانگین سنی تقریباً ۸۰ ساله مسوولان و تصمیم گیران کشور مطرح نمود و افزود: مقایسه فضای کودکی، فرم و محتوای نیازهای این دو نسل، حاکی از عدم درک متقابل آنها از الگوهای فکری همدیگر است. وی از تأثیر التهابات سیاسی و اقتصادی برخانواده، بعنوان التهابات مزمن نام برد که یکی از پیامدهای غم انگیز آن، میل بی مهابای جوانان به مهاجرت است. دکتر پیرمرادی تصریح کرد: صرفاً یک روان شناس نمی‌تواند پاسخگو باشد، اما نیروی گریز ازمرکز (اگر کشور را مرکز قرار دهیم) و انگیزه فرار از شرایط موجود، درحدی ویرانگر دربین جوانان ما غوغا می‌کند و تهدیدی جدی برای خانواده و جامعه ایرانی است. زیرا منابع اقتصادی، فکری و سرمایه‌های انسانی متعدد دیگری با مهاجرت گره خورده، ولی اینکه چرا شاهد مهاجرت میلیون‌ها ایرانی به خارج از کشور هستیم، مستلزم بررسی است. وی گفت: بسیاری از جوانان، دلیل مهاجرت خود را، نداشتن آینده‌ای روشن در کشور مطرح می‌کنند و این در حالی است که بسیاری از خانواده‌های مهاجر نتوانسته‌اند بهشت گمشده خود را در خارج از کشور بیابند و با فشارهای روحی-روانی بیشتری در خارج از کشور مواجه می‌شوند و در صورت مهاجرت به کشورهای اروپای غربی، با توجه به حمایتهای حقوق اجتماعی و دولتی بیشتری که زنان در غرب برخوردارند، نوعی تنش در روابط زوجی ایجاد می‌گردد، مثلاً، درصد طلاق در خانواده‌های ایرانی ساکن سوئد، در مقطعی بعد از انقلاب اسلامی به ۷۰ درصد رسید که علاوه بر مشکلات مهاجرت، متأثر از عوامل مختلف دیگری بود. همچنین، تشدید تفاوت بین نسلی و تضعیف نقش کنترلی والدین بر فرزندان بیشتر آشکار می‌گردد.

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *