اقتصاد مقاومتی در نهج البلاغه

 
اقتصاد از ریشه «قصد»، به معنای راستی راه است و در لغت به دو معناست: یکی حد وسط و اعتدال در بین افراط و تفریط و دیگری اقتصاد بین دو امر پسندیده و ناپسند و هر دو معنا در نهج البلاغه علی علیه السلام به کار رفته است؛ چنانچه آن حضرت فرمود: اذا اراد الله بعبد خیرا الهمه الاقتصاد (اگر خداوند خیر بنده‌ای را بخواهد، میانه‌روی به او ارزانی می‌دارد)
و فرمود: اذا رغبت فی صلاح نفسک، فعلیک بالاقتصاد والقنوع والتقلل (اگر می‌خواهی در اصلاح نفس خود بکوشی، میانه‌روی، قناعت و کم‌خرجی را پیشه کن)
و نمونه ‌‌های فراوانی از این موارد در کلمات آن حضرت آمده است ؛
اما آنچه مدنظر در اقتصاد امروزی و علم اقتصاد است، فراتر از این است که چیستی اقتصاد امروزی در آن نهفته است و باید به تبیین آن در کلمات حکمیانه آن حضرت پرداخت؛ چون علم اقتصاد از علوم انسانی است که منابع و مبانی آن در نهج البلاغه فراوان است؛ خصوصا که اسلام با تشکیل حکومت اسلامی به آن توجه جدی نموده است و عدم تبیین آن موجب مشتبه شدن امر برای برخی افراد شده است که بگویند ما چیزی به اسم اقتصاد اسلامی نداریم.
باید توجه کرد که اقتصاد در آموزه‌های وحیانی اسلام، به عنوان زیربنا یا روبنا مطرح نیست؛ زیرا انسان در جهان مادی دنیوی، دارای نیازهای متضاد و متقابل دوگانه‌ای است که نمی‌توان هیچ یک را کم اهمیت‌تر از آن دیگری دانست.
انسان ترکیبی از روان و تن است؛ هر چند که روان پیش از ورود در کالبد تن، همان جان و روح مجرد از هرگونه ماده است، ولی قرار گرفتن روح در جسم موجب می شود تا روان و نفسی شکل گیرد که خصوصیات برزخی دارد و میان مجرد و ماده است. این‌گونه است که روان آدمی همان‌گونه که به حوزه مجرد گرایش دارد به حوزه مادیات نیز گرایش دارد. این گرایش دوسویه است که آدمی را در میان دو قطب متقابل مادی و مجرد قرار می‌دهد.
از نظر آموزه‌های اسلامی، انسان به عنوان مرکب از روح و جسم لازم است تا به هر دو نیازهای معنوی و مادی خود پاسخ دهد و هرگونه نادیده گرفتن و عدم پاسخگویی به این نیازها موجب می شود تا انسان مسیر کمال و تعالی خود را نتواند بپیماید.
قرار گرفتن روح و جان در تن و ماده موجب شده تا نیازهای مادی نخستین دغدغه آدمی شود. از این روست که انسان به عنوان یک حیوان غذایی از آب و نان می‌خواهد.
همچنین اسلام به گرایش فطری و غریزی بشر به اجتماع توجه دارد؛ زیرا به دلایل چندی نمی‌تواند به تنهایی زندگی کند؛ زیرا نیازهای عاطفی و احساسی انسان از یک سو و نیازهای جسمی و جنسی از سوی دیگر او را به سوی دیگری می کشاند تا اجتماعی را شکل
بخشد.
برخی بر این باورند که گرایش طبیعی انسان به جامعه و اجتماع برای استخدام و پاسخگویی به نیازهای خودش است؛ هر چند که این تنها دلیل برای جامعه‌گرایی بشر نیست، ولی نمی‌توان آن را نادیده گرفت. این‌جاست که می‌توان مسئله اقتصاد را به عنوان یک مولفه اصلی در تحقق اجتماع مدنظر قرار داد؛ زیرا انسان‌ها برای این اجتماع را شکل می‌دهند تا بتوانند از طریق آن به نخستین و ابتدایی‌ترین نیاز طبیعی خود در دنیا یعنی اقتصاد پاسخ دهند. از این روست که از نظر آموزه‌های قرآنی در تبیین و توصیف جامعه، اقتصاد به عنوان قوام و ستون برپادارنده اجتماع انسانی معرفی شده است. التی جعل الله لکم
قیاما.
اما همان اندازه که اقتصاد مایه قوام جامعه است، چشم اسفندیار و پاشنه آشیل جامعه نیز است. به این معنا که جامعه از سوی این بخش همواره در معرض خطر انقراض و نابودی است؛ زیرا اگر جامعه‌ای نتواند به این هدف اصلی اجتماع پاسخ دهد، از درون دچار فروپاشی می‌شود. دشمنان هر جامعه بر آن هستند تا با ضربه زدن به اقتصاد، ستون فقرات جامعه را بشکنند و آن را متلاشی و نابود
سازند.
امیر مومنان علی علیه السلام بهترین اقتصاد و زندگی سالم اقتصادی که آسایش انسان را تامین کند، اقتصاد مبتنی بر قناعت تعریف می‌کنند؛ پس قناعت و اقتصاد واقعی به معنای مصرف به مقدار کفایت است که مهم‌ترین عامل در ایجاد آسایش پایدار و راحتی دانسته شده است. مردم جامعه باید تفکر خود را نسبت به مصرف تغییر دهند و از مصرف‌گرایی و ریخت و پاش غیرضروری در همه موارد خودداری کنند.
لذا علی علیه السلام می فرماید :ما عال امروء من اقتصد (هر کس میانه‌روی کند، نیازمند و وابسته نگردد)
و فرمود: من اراد السلامه فعلیه بالقصد. (هر کس بخواهد در سلامت و امنیت باشد، باید با اقتصاد رفتار نماید.) و این مشی اقتصادی موجب رشد خواهد شد که فرمود: المومن سیرته القصد، و سنته الرشد. (مومن مشی او بر میانه‌روی وسنت او رشد است.)

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *