تراژدی مهاجرت نخبگان
![](http://eskimia.ir/wp-content/uploads/2017/08/اصلی-10-780x405.jpg)
دامون رشیدزاده
نخبههای علمی ایران سالهاست پس از موفقیت جذب مؤسسات علمی بزرگ خارج از ایران میشوند تا فعالیتهای علمی خود را خارج از مرزهای ایران به نام کشوری دیگر و البته با امکاناتی بهتر انجام دهند. این روند مهاجرت که به مهاجرت مغزها معروف شده باعث شده بهره هوشی در ایران بهشدت سیر نزولی طی کند و در عوض کشورهایی که تا ده یا بیست سال پیش از بهره هوشی متوسط و حتی پایینی برخوردار بودند با این روش جایگاه ایران و کشورهایی مانند آن را کسب کنند.
بهره هوشی
بر اساس آخرین آمارهای جهانی ایران در کنار کشورهایی همچون عربستان سعودی، افغانستان، امارات و پاکستان با بهره هوشی ۸۴ رتبه ۲۳ جهان را در اختیار دارد. هرچند این رتبه در حدود متوسط بهره هوشی است اما واقعیت این است که ایران درگذشتهای نهچندان دور بهره هوشی بالای ۹۰ و حتی ۹۵ داشت. در حال حاضر کشورهای هنگ کنگ و سنگاپور با جذب نخبههای شرق آسیا موفق شدهاند رتبه بهره هوشی خود را به ۱۰۸ برسانند و در صدر کشورهای جهان قرار بگیرند. کره جنوبی، ژاپن و چین در رتبههای بعدی جای دارند. پسازاین کشورها کانادا و آمریکا و اکثر کشورهای اروپایی با بهره هوشی حدود ۹۸ تا ۹۹ در صدر کشورهای جهان جای خوش کردهاند.
متأسفانه علیرغم همه ادعاهایی که درباره باهوش بودن ایرانیها مطرح میشود کشور ما فعلاً اصلاً وضعیت جالبی ازنظر بهره هوشی ندارد.
بسیاری از کارشناسان سقوط بهره هوشی در ایران را به دلیل دو فاکتور مهم میدانند. نخست سیستم ناکارآمد آموزشی که بارها درباره آن صحبت کردهایم و دوم فرار مغزها و مهاجرت نخبگان.
مهاجرت نخبگان
باوجود همه هشدارهایی که سالها درباره مهاجرت نخبگان عنوان میشده این روند نهتنها کاهش پیدا نکرده است بلکه مهاجرت نخبگان به شکل عجیبی به سنین پایین رسیده و اگر زمانی دانشجویان نخبه ایرانی پس از کسب مدرک کارشناسی و یا کارشناسی ارشد مهاجرت میکردند امروز نخبهها از سنین کودکی و نوجوانی جذب مؤسسات علمی جهانی میشوند. به عقیده اغلب صاحبنظران؛ وجود جمعیت کثیر دانشآموختگان بیکار در کشور با وجود همه پیامدها و تبعاتی که در پی دارد؛ این پیام را به جوانان در حال تحصیل در مقاطع پیش از دانشگاه منتقل میکند که آینده شغلی مبهمی در انتظار آنان است و این آینده مبهم شغلی، میتواند عاملی مهم در مهاجرت استعدادهای برتر دانشآموزی تلقی شود. خانوادههایی که نگران آینده فرزندانشان هستند تلاش میکنند با هر زحمت و مشقتی شده فرزندشان را به کشورهای پیشرفته بفرستند. کشورهای مهاجرپذیر نیز با آغوشی باز از نخبگان استقبال میکنند و تقریباً هر آنچه برای پیشرفت موردنیاز است را در اختیار این افراد قرار میدهند.
فرار مغزها و چالشهای پیش رو
تراژدی ماجرا اما آنجاست که کشورهایی که این نخبگان را به وجود آورده و پرورش دادهاند هیچ سهمی از موفقیتهای آنها ندارند و تنها میتوانند به این افتخار کنند که فلان دانشمند برجسته که فلان کشف مهم را انجام داده مثلاً ایرانی است. در مقابل اما تمام عواید اقتصادی و اجتماعی این پژوهشها تمام و کمال به کشورهای مهاجرپذیر میرسد و کشورهایی مانند ما میتوانیم به این دلخوش باشیم که چند عکس و مقاله و احتمالاً یک مصاحبه اختصاصی با این نخبگان داشتهایم. متأسفانه کشورهایی مانند کشور ما برای مقابله با پدیده فرار مغزها تنها دو راهکار پیش رو دارند. نخستین راهکار فراهم کردن امکاناتی در حد دیگر کشورها برای نخبگان است تا آنها بهراحتی و بدون دغدغه عموماً مالی به رشد و خود در کشور خودشان ادامه دهند. دوم اصلاح نظام ناکارآمد آموزشی و رساندن اکثریت جامعه به حد نخبگان است. بهگونهای که دیگر نگران موضوعاتی مانند فرار مغزها نباشیم. هر دو این راهکار هرچند بسیار دشوار و غیرممکن به نظر میرسد اما کاملاً عملی است.