دعوت به امر ولایت

محمد حاجیان

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های امام رضا(ع) که در سخنان و مطالعه رفتار و برخوردهایشان با شخصیت‌های مختلف و مردم به‌خوبی دیده و با شنیدن نامشان به ذهنمان متبادر می‌شود، این است که امام(ع) صریح‌ترین پیام‌های ولایی را به مردم منتقل می‌کردند و با صراحت تمام امر ولایت را تفسیر و تبلیغ می‌فرمودند؛ بنابراین می‌توان گفت امام رضا(ع) در بیان و دعوت به امر امامت و ولایت، از جهاتی صریح‌ترین امام بودند.
با این توضیح کوتاه بعضی از کلمات امام رضا(ع) در باب ولایت و امامت را مرور می‌کنیم و شما خواهید دید به این سادگی نمی‌توانید در بیان دیگر ائمه هدی(ع) چنین توصیفات عمیق و صریحی را از معارف امامت و ولایت پیدا
کنید.
همین الان هم ممکن است بعضی از این بیانات امام رضا(ع) را نتوانیم برای هرکسی صراحتا بازگو کنیم؛ خیلی‌ها ظرفیت و تحمل شنیدن این کلمات حضرت در باب امامت را ندارند و چه بسا با آن مخالفت کنند.
امام رضا(ع) دعوت به امر ولایت را در زمان خلیفه مقتدر عباسی،‌هارون‌الرشید هم انجام می‌دادند. اقتدار‌‌هارون در تاریخ بی‌نظیر است.‌‌هارون همان کسی بود که توانست امام موسی‌بن جعفر(ع) را هرچند مخفیانه و فریبکارانه به شهادت برساند؛ در حالی که تمام شاگردان امام صادق(ع) در خدمت امام موسی‌بن جعفر(ع) بودند؛ یعنی با وجود نفوذ امام موسی‌بن‌جعفر(ع) در جامعه، این کار ساده‌ای برای یک خلیفه نبود؛ اما در عین حال وقتی به‌‌هارون گفتند چرا به امام رضا(ع) کاری نداری، در حالی که ایشان دارد راحت امامت را تبلیغ می‌کند و مردم را به امر ولایت دعوت می‌کند،‌هارون گفت: شهادت موسی‌بن‌جعفر(ع) برای من کافی است؛ من دیگر با این خانواده کاری ندارم.
(عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى قَالَ: لَمَّا مَضَى أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع، وَ تَکَلَّمَ الرِّضَا ع، خِفْنَا عَلَیْهِ مِنْ ذَلِکَ، فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّکَ قَدْ أَظْهَرْتَ أَمْراً عَظِیماً وَ إِنَّا نَخَافُ مِنْ هَذَا الطَّاغِی. فَقَالَ: لِیَجْهَدْ جَهْدَهُ فَلَا سَبِیلَ لَهُ عَلَیَّ. قَالَ صَفْوَانُ: فَأَخْبَرَنَا الثِّقَهُ أَنَّ یَحْیَى بْنَ خَالِدٍ قَالَ لِلطَّاغِی: هَذَا عَلِیٌّ ابْنُهُ قَدْ قَعَدَ وَ ادَّعَى الْأَمْرَ لِنَفْسِهِ. فَقَالَ: مَا یَکْفِینَا مَا صَنَعْنَا بِأَبِیهِ؟! تُرِیدُ أَنْ نَقْتُلَهُمْ جَمِیعاً! (عیون اخبارالرضا/۲/۲۶۶)
شجاعت و صراحت امام رضا(ع) در دعوت به امر ولایت و امامت فوق‌العاده بود. وقتی به امام رضا(ع) عرضه داشتند شما نمی‌ترسید از اینکه‌هارون شما را هم مانند پدر گرامی‌تان امام موسی‌بن‌جعفر(ع) به شهادت برساند یا اذیت کند، حضرت فرمودند: «همان‌طور که پیامبر اکرم(ص) می‌فرمودند اگر ابولهب توانست یک مو از سرِ من کم کند، من پیغمبر شما نیستم، من هم به شما می‌گویم اگر‌‌هارون توانست یک مو از سر من کم کند، من امام شما نیستم!» بنابراین حضرت بدون هیچ واهمه‌ای به امر تبلیغ، تبیین و دعوت به امامت می‌پرداختند.
(قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع فِی أَیَّامِ هَارُونَ: إِنَّکَ قَدْ شَهَرْتَ نَفْسَکَ بِهَذَا الْأَمْرِ وَ جَلَسْتَ مَجْلِسَ أَبِیکَ وَ سَیْفُ هَارُونَ یُقَطِّرُ الدَّمَ! فَقَالَ: جَرَّأَنِی عَلَى هَذَا، مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص «إنْ أَخَذَ أَبُو جَهْلٍ مِن‏ رَأْسِی شَعْرَهً فَاشْهَدُوا أَنِّی لَسْتُ بِنَبِیٍّ» وَ أَنَا أَقُولُ لَکُمْ «إِنْ أَخَذَ هَارُونُ مِنْ رَأْسِی شَعْرَهً فَاشْهَدُوا أَنِّی لَسْتُ بِإِمَامٍ» (کافی/۸/۲۵۸).
سخن صریح امام رضا(ع) به مأمون هم بسیار قابل تأمل است. وقتی مأمون حضرت را به دارالخلافه آورد، حضرت به او فرمودند: «مأمون، با این کاخ و سلطنت و با این تقرّبی که به ظاهر برای من درست کرده‌ای، فکر نکن بر عزّت من در جهان اسلام افزوده‌ای. من در مدینه بر مَرکب خود سوار می‌شدم و بر قطعه کاغذی دستوری می‌نوشتم که در شرق و غرب عالم اطاعت می‌شد»؛ این یعنی من بدون هیچ خدم و حشم و دستگاهی، حکمران مطلق دل‌ها هستم و به قدرت ظاهری تو نیازی
ندارم.
(…فَوَاللَّهِ إِنَّ الْخِلَافَهَ لَشَیْ‏ءٌ مَا حَدَّثَتْ بِهِ نَفْسِی وَ لَقَدْ کُنْتُ بِالْمَدِینَهِ أَتَرَدَّدُ فِی طُرُقِهَا عَلَى دَابَّتِی وَ إِنَّ أَهْلَهَا وَ غَیْرَهُمْ یَسْأَلُونِّی الْحَوَائِجَ فَأَقْضِیهَا لَهُمْ فَیَصِیرُونَ کَالْأَعْمَامِ لِی وَ إِنَّ کُتُبِی لَنَافِذَهٌ فِی الْأَمْصَارِ وَ مَا زِدْتَنِی مِنْ نِعْمَهٍ هِیَ عَلَیَّ مِنْ رَبِّی فَقَالَ لَهُ أَفِی لَکَ (عیون اخبار الرضا/۲/۱۶۷).

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *