ستم ستیزی، رمز ماندگار

مرور عوامل اقبال و ادبار دولت ها به ما کمک می کند توجه بیشتری داشته باشیم تا دولتی که از ماست از صراط مستقیم که راه عدالت است ارج نشود تا باقی بماند دولتی که راه ظلم و ستم را به هر شکلش ببندد ماندگار است و بر عکس دولتی که از ستم کنندگان حمایت کند و آنها را مواخذه نکند پای به مسیر سقوط نهاده است سلامت و رشد جامعه های انسانی و دولت هایی که همین انسانها تشکیل می دهند در گرو حرکت در مسیر صحیح و به تعبیر قرآن صراط مستقیم است دولت و جامعه ای که در آن توجه لازم به حرکت درست نباشد و در او ظلم و ستم نادیده گرفته شود و در مقابلش ایستادگی نشود به سقوط نزدیک خواهد بود قرآن کریم عوامل اقبال و ادبار جامعه ها و دولتها را مشخص کرده است تا مردمان بدانند که چه عواملی جامعه ها و دولتها را از اوج به پرتگاه و سقوط می کشاند و راه حفظ سلامت  جامعه و دولتها چیست.

و ما کنا مهلکی القری الا و اهلها ظالمون.( قصص۵۹) و ما جوامع را بی آنکه مردمش ستمگر باشند نابود نمی سازیم.یکی از عوامل سقوط ستمگری است  این بمعنای ضرب و شتم فقط نیست بلکه هرگونه ستمی میتواند زمینه سقوط را فراهم کند ستم اقتصادی و مالی، ستم فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و …نیز از عوامل شکست و سقوط خواهد بود هر کونه فسادی که دیده نشود و چشم به روی آن بسته شود پله ای از سقوط را زمینه سازی نموده است  و بالعکس، دولتی که در فساد حساس و با فساد کنندگان بطور اعم برخورد می کند ماندگار است قرآن می فرماید: و ما کان ربک لیهلک القری الا و اهلها مصلحون.( هود ۱۱۷٫ ) و پروردگار تو (هرگز) بر آن نبوده است که جوامعی را که مردمش اصلاحگرند، به ستم هلاک کند.گروهی که در جریان اصلاح هستند و کجروی و اشتباه خود را به سرعت اصلاح می کنند و در جهت اصلاح امور هستند هلاک نخواهند شد.

لذا حتی اگر اشتباهی رخ دهد باید عذرخواهی و جبران نمود و با سرعت امور کج شده را راست و اصلاح کرد مشخص است که عامل اصلی ادبار و هلاک جامعه ها ستم و بیداد است و دولت و جامعه ای که در آن به عدالت عمل شود و اصلاحگری بر روابط آن حاکم باشد، از سر ستم، رو به هلاکت نمی رود. انحراف از موازین حق تجاوز از مرزها و حدود الهی و انسانی و قرار دادن امور در غیر جایگاهش از مهمترین عوامل ادبار دولتها و هلاکت جامعه هاست.ظلم اجتماعی، جامعه و دولت را در سراشیبی فروپاشی قرار می دهد. تقسیم جامعه به طبقات حاکم و محکوم، ارباب و بنده و سامان دادن قوانین و نظامی که حافظ منافع گروههای خاص و طبقات قدرتمند است، دولتها را با سرعت فاسد می سازد و جامعه ها را به تباهی می کشاند.

حاکم شدن اشرافیت و قرار گرفتن ثروتمندان در راس قدرت اجتماعی، سبب حاکم شدن روحیه خوشگذرانی و شهوت پرستی می شود و همین مهمترین عامل تباهی دولت و حکومت است. فساد و تباهی جامعه ها، و رواج بیداد و ستمگری، محصول تمرکز قدرت و ثروت در دستان گروهی خاص و تمامت خواهی و استیثار آنان است. قرآن کریم حاکم شدن مترفان و صاحبان ثروت و سرمایه را مایه هلاکت جامعه ها معرفی می کند.

و اذا اردنا ان نهلک قریه امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرنا تدمیرا(اسراء / ۱۶٫ )

چون بخواهیم مردم سرزمینی (جامعه ای) را هلاک و نابود کنیم، نخست اوامر خود را برای مترفین(توانگران وثروتمندان) آنجا بیان می داریم ، پس آنان (از سر توانگری و شاد خواری) نافرمانی و فسق می کنند، در نتیجه وعده عذاب در حق آنان تحقق می یابد؛ پس آن سرزمین (و مردمانش) را به سختی در هم می کوبیم.

بنابراین مهمترین عوامل تباهی دولتها و هلاکت جامعه ها ظلم اقتصادی و اجتماعی است.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *