فروپاشی خانواده(۶)

یادداشت سردبیر

سلطه

از عواملى که رابطه زوجیت را میان زن و شوهر سست مى نماید، تسلّط و زورگویى زن بر شوهر خود است که تلاش مى کند خواسته خود را بر وى تحمیل نماید و در تمام روابط خود با استبداد و خود رایى برخورد نماید و سعى کند که او را از فامیل و خویشانش دور نماید.و همینطور است تلاش مرد در تسلط برهمسر که در همه موارد بر سخن و مطلب خود می ایستد و زن باید فرمانبر باشد و حق ندارد اظهار نظری داشته باشد. این انگیزه در بسیارى موارد عقده و کینه شوهریا زن  را به دنبال دارد و سبب مى گردد که حالت دوگانگى بر روح مرد یا زن  حاکم شود، به ویژه آن جا که شوهریا زن  نسبت به قوم و خویش خود، بسیار عاطفى و با محبّت باشد.

در روابط زناشویی دو نوع سلطه مردان بر زنان و سلطه زنان بر مردان بوده که سلطه مردان بر زنان ((مرد سالاری)) و توجیه آن از این قرار است که از آن جایی که زن از نظر فیزیکی از مرد ضعیف تر است لذا به حمایت مرد احتیاج دارد.

مردانی که تحت سلطه زنان خود هستند، در نظر عده ای ((مردان خوب و خانواده دوست)) نام گرفته اند و در نظر عده ای دیگر به ((زن ذلیل)) مشهورند و این نوع سلطه را با استناد به این که فرد ممکن است پر رو شود یا سر و گوشش بجنبد و فیلش یاد هندوستان کند، توجیه می کنند و این زنان با این توجیه ها خودشان را قانع می کنند.

سلطه مردان بر زنان با توسل به ((ضعیف بودن ذاتی زنان)) در ابعاد مختلف و سلطه زنان بر مردان با توسل به ((شرور بودن ذاتی مردان)) در زمینه های مختلف توجیه می شود، یعنی به زعم آنان اگر زنان را به حال خودشان رها کنیم، آن ها به دلیل ضعف هایی که دارند نخواهند توانست گلیم خود را از آب بیرون بکشند و اگر مردان به حال خود گذاشته شوند، آن ها به دلیل شرارت ذاتی شان بالاخره به فساد و تباهی کشیده می شوند، پس نوعی کنترل لازم است، البته نباید فراموش کرد که سلطه زنان نیز مانند مردسالاری نه در قالب تسلط گرایی، بلکه در لباس انسان دوستی عرضه می شود و این رابطه نوعی توسل به خیرخواهی توجیه می شود.

در بین همسران رابطه سلطه در روزهای اول معاشرت وجود ندارد بلکه رابطه در طول تعامل روزمره شکل می گیرد و طرفین به لحاظ شخصیتی و شرایط محیطی، نقش سلطه جو و سلطه پذیر را ایفا می کنند و تکرار و تداوم این رفتارها به صورت الگوی رابطه آن ها شکل می گیرد و تثبیت می شود.

نداشتن اختیار، ارائه گزارش فعالیت ها به همسر، محدود شدن رابطه شوهر با خانواده همسر(منزوی کردن مرد)، نظارت بر فعالیت های مرد، دخالت در امور شخصی مرد و محدود کردن سرگرمی ها، مدیریت مسافرت، تعیین محل زندگی، تصمیم به مهاجرت یا عدم مهاجرت، محدود شدن اختیارات مالی، ائتلاف زن با بچه ها، بی احترامی به همسر و ترس همه از نشانه های بارز رابطه سلطه در خانواده است.

اگر زن صلاح بداند با خانواده شوهر رفت و آمد می کند و اگر نه رفت و آمدی در کار نیست و زن معمولاً میزان روابط و معاشرت با فامیل ها را کنترل می کند و در این موارد ارتباط مرد با خویشانش به دلیل دخالت همسرش قطع می شود.

از ویژگی رابطه سلطه جویی و سلطه پذیری مخفی کردن آن از دید اطرافیان است چون می دانند تحقیر شدن از سوی همسر در جامعه حالت خوشایندی ندارد و لذا از برملا کردن آن اجتناب می کنند.

در مواردی زن مرد را از خانه بیرون می کند یا او را کتک می زند، منظور دعواهای معمولی زندگی نیست بلکه نوع خشونتی است که ناخواسته و جهت کنترل همسر اعمال می شود اما در گذشته شاید تنها مورد خشونت خانوادگی همان خشونت علیه زنان بود اما طبق تحقیقات مشخص شده خشونت زنان بیشتر لفظی و به صورت آزارهای روحی و روانی است که معمولا به صورت داد و بیداد و توهین بروز می کند.

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *