مدارس نیمه کاره فولادشهر، محلی برای تجمع معتادان

کبری قریشوند

در شهرجدید فولادشهر مدارس نیمه ساخته‌ای وجود دارد که برای مردمان محله‌اش دردسر ساز شده است مدارسی که روزی با هدف تعلیم و تربیت نسل جوان کنگ خوردند و هم اکنون مکان تجمع و فساد اجتماعی معتادان است. کلاس‌هایی که چشم انتظار دانش آموزان بودند با ناتمام ماندنشان هم اکنون جایگاه انواع مواد مخدر اعم از تریاک، شیشه، سیگار، آمپول، آب مقطر و …می‌باشد. کلاس‌هایی که در گوشه‌ای از آن کارتنی برای خواب است و در گوشه‌ی دیگر آن فضولات آدمی. مکانی برای معتادان اعم از زن و مرد، افرادی لا ابالی که در هیچ موردی حتی غذا خوردن هم نظافت را رعایت نمی‌کنند و در آن جا روزگار می‌گذرانند.  جوان معتادی که در گوشه‌ای از دیوار کلاس با تکه‌ای ذغال نوشته بود: مرد آن است که در تکاپوی درد سنگ زیرین آسیاب باشد، حتماً دردها داشت که اینگونه قصه زندگی خویش را سرود. شاید خواهان امیدی باشد از همان‌هایی که گفتند معتاد مریض است و شاید چشم به راه یاری سبز شخصی هستند که گفت: معتاد حق زندگی دارد.

 ساخت این مدارس که روزی برای پیشرفت و ترقی جوانان برنامه ریزی شد با ناتمام ماندنشان به مکانی خانمان سوز برای جوانان تبدیل شده است که نتایج و اثرات سیاسی، اخلاقی، اقتصادی و اجتماعی در سطح جامعه دارد و جوانان اصلی‌ترین این قربانیان هستند. چرا که به خاطر خصوصیات جوانی آسیب پذیری زیادی دارند چون پویا و جستجو گر هستند به هر جا سر می‌کشند، کنجکاو و به دنبال همه چیز هستند و در مسیرشان هر راهی که گشوده شود وارد می‌شوند. چنانچه در راهی لذت و بی خبری که خواست آنان است وجود داشته باشد به سرعت آنان را جذب می‌کند. حتی آنان که صالح‌اند و با تعقل و اندیشه به هر کاری دست می‌زنند نیز ممکن است از روی کنجکاوی به چنین راه‌ها، سری بزنند و در چنین اوضاع و احوال است که زمینه‌ها، شرایط انحراف و فساد برای جوانان فراهم می‌شود و آنان را در لبه پرتگاه و سقوط قرار می‌دهد.

پیشگیری بهتر از درمان است

خدایش بیامرزد که گفت: پیشگیری بهتر از درمان است. وقتی مدرسه نیمه کاره بین دانشگاه صنعتی و کانون پرورش فکری کودک و نوجوان قرار دارد تا کی انتظار داریم که بر تعداد معتادان افزایش نیابد. مگر می‌شود جوانی که در دانشکاه یا کانون تحصیل می‌کند از روی حس کنجکاوی به آن جا هم سری نزند و کس چه می‌داند چه بسیار افراد باسوادی که در دام اعتیاد افتادند و حال به جای آنکه پشت تریبون کلاس‌های آماده بایستند و روی تخته سیاه بنویسند در نا امیدی بسی امید است، پایان شب سیاه سفید است با ته مانده ذغال مواد خود بر دیوار کلاس نیمه کاره می‌نویسند: بعد از رفتنت برنامه خوبی چیدم، شب تا صبح بیدار صبح تا شب سیگار. منظورت از بعد از رفتنت کیست؟ جوانی‌ات، آرزویت، خانواده‌ات، عشقت و یا همه زندگیت. به گفته مردم در سطح شهر جوان معتاد در سطل زباله‌های بلند مرتبه‌ها می‌خوابد. سری به آن جا زدیم. به سختی توانستم تعدادی عکس بگیرم حتی حیوان هم در آن جا نمی‌تواند زندگی کند چه برسد به انسان. جوان ۲۵-۲۶ ساله فولادشهری در سطل زباله کارتنی برای خوابیدن پهن کرده بود. مکانی پر از آشغال، کثافت، جایی که منشأ همه بیماری‌هاست. مسئولان پاسخ دهند؟ اگر به گفته شما معتاد بیمار است اجازه ندهید این بیماری به دیگر جوانان هم سرایت کند چرا که اطراف مدارس نیمه ساخته منازل مسکونیست و اگر معتاد حق زندگی دارد یاریشان کنید از سطل زباله بیرون آیند. سطل زباله مکان زباله است نه انسان.

شما چگونه فکر می‌کنید؟ آیا همه چیز در مورد معتاد پایان پذیرفته است. آیا امکان بازگشت وجود ندارد و آیا این تصورات واقعیت دارد. ویا خیر امید هست، ممکن است معتاد و زندگی او در حال پایان باشد ولی هنوز پایان نیافته. امید پایان نیافتن هم وجود دارد. به شرط خواستن و به شرط فراهم کردن شرایط خواستن و مساعدت به آن‌ها در جهت انجام خواستن …و زمینه بازگشت را برای آن‌ها فراهم کردن.

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *