منار ساربان

الهام صباغی

از زیباترین و چشم‌نوازترین منارهای اصفهان، منار ساربان، متعلق به قرن ششم هجری و دوران سلجوقی است. این منار، از دستهٔ منارهای مخروطی شکل، با فرمی موزون است که ارتفاع آن به ۴۸ متر می‌رسد و جزء بلندترین آن‌ها محسوب می‌شود. به دلیل نشست نامتقارن پایه‌هایش، از ارتفاع اصلی آن اندکی کاسته شده و در حال حاضر به سمت غرب متمایل گشته است. محیط قاعده‌اش ۱۴ متر، و دارای ۱۳۵ پله می‌باشد. بخش بیرونی آن از پایین به بالا دارای هفت قسمت تزیینی مجزا است. این منار با اسلوبی ظریفانه از یک آجر چینی منظم و البته ساده، به بخش دوم با یک آجرکاری حیرت انگیز و هنرمندانه می‌رسد که دربردارنده عبارات و اسماء الهی است. پس از آن ترکیبی یکپارچه از نقش‌های هندسی متنوع که در یک چارچوب مشخص، به طور هماهنگ و مکمل قرار گرفته‌اند، مشاهده می‌شود و به دنبالش، تاج اول منار، با مقرنس‌های آجری همراه با کاشی فیروزه‌ای، ساختار بی‌نقصی را پدید آورده‌اند. سپس آجرکاری به صورت لوزی‌های متصل به هم، بخش پنجم را تشکیل داده‌اند. منار مزبور دارای دو تاج است و از این‌جا تاج دوم با تزییناتی کم نظیر آغاز شده و در نهایت به تارک منار با آجرچینی منظم و ساده ختم می‌شود. بر بدنه این سازه و در فواصلی مشخص، سه ردیف کتیبه به خط کوفی و با کاشی فیروزه‌ای کار شده که دارای درونمایه مذهبی است.

دکتر لطف‌الله هنرفر، تاریخ‌دان و اصفهان‌شناس نامی، معتقد است که یقیناً در پای منار ساربان، مسجد کوچکی وجود داشته که متأسفانه امروزه چیزی از آن باقی نمانده است. هم اکنون این بنا به صورت منفرد در شمال محله جوباره اصفهان، گوشه میدانی کوچک و در احاطه خانه‌های مسکونی پابرجاست.

تعریف واژه منار یا مناره در لغت‌نامه دهخدا چنین آمده است: «جای روشنی، موضع نور، چراغدان و جای بلند که بر آن چراغ افروزند. ستون مانندی بسیار بلند که از آجر یا سنگ سازند و بر بالای آن اذان گویند. نشان، که در راه از سنگ و خشت برپا کنند.» به احتمال زیاد این منار هم علاوه بر جایگاه گفتن اذان، نشانی برای دسترسی کاروان‌ها به مرکز شهر بوده است. لغت ساربان نیز به معنای «محافظت کننده و نگهدارنده شتر» می‌باشد. حال آنکه نامیدن این منار به نام ساربان به جهت بلندی‌اش، که با رفتن بر فراز آن چیزی از دید پنهان نمی‌مانده، آیا پیوستگی به کنایه معروف «شتر بالای منار» دارد یا خیر معلوم نیست. مَثَلی که مولانا آن را در دیوان شمس چنین به نظم درآورده است: «به سر مناره اُشتر، رود و فغان برآرد / که نهان شدم من اینجا، مکنید آشکارم»

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *