ویژگی های شخصیتی امام خمینی قدس سره/ هنرپروری

گر در سرت هوای وصال است حافظا باید که خاک درگه اهل هنر شوی
در ایام دهه مبارک فجر مناسب است یک از بعد از ویژگی های حضزت امام قدس سره را که علاقمندی به هنر و هنر پروری است بپردازیم. حضرت امام در زمینه هنرهای گوناگون، یک هنرمند به تمام معنا و برجسته بودند. هنری که از فطرت پاک و متعالی او سرچشمه گرفته و در بستر تعلیم و تربیت اسلامی شکوفا شده و با زیباترین قالب ها و مفاهیم متعالی الهی به ثمر نشسته و همواره در خدمت نشر و ترویج مفاهیم وحی به جامعه اسلامی و انسانی بوده است. هنرهایی مانند: سخنوری، نویسندگی، خط و… که سخن گفتن پیرامون هر یک، فصل جداگانه ای می طلبد. ذکر چند نمونه از هنردوستی و هنرپروری امام، خالی از لطف نیست.
در جماران نیز گاهی افتخار پاک نویس یا زیبا نویسی برخی از نوشته ها نصیب این جانب می شد. یک روز، مطلبی را بر حسب فرازهای آن با سه نوع خط نسخ، نستعلیق و ثلث نوشته بودم، تقدیم امام کردم. ایشان بعد از ملاحظه، با همان ملاطفت و مهربانی و معهود با تبسم، فرمودند: «شما هر دو خطتان خوب است.» نکته ظریف در این جمله این بود که با توجه به شناخت دقیق حضرت امام نسبت به انواع خط و این که در نوشته مزبور، سه نوع خط با
زیبایی یکسان آمده بود، چرا معظم له فرمودند: دو خط؟! که برخی از دوستان حاضر در جمع، چنین به نظرشان آمد که شاید منظور آن حضرت از دو خط یکی خط نوشتن بود با هر چند نوع آن و دیگری خط فکری.
حضرت امام، هم نسبت به انواع خط شناخت داشتند و هم از خط شکسته بسیار زیبایی برخوردار بودند. علاقمندی ایشان به خط و نقاشی و به طور کلی جنبه های مختلف هنر، از برجستگی های یک رهبر فرزانه و تک بعدی نبودن ایشان به حساب می آمد.
و نیز روزی یک تابلوی نقاشی از چهره منسوب به نوجوانی پیامبر اسلام(ص)، به دفتر امام آوردند. مدتی نسبتاً طولانی در دفتر ماند و ما تردید داشتیم که خدمت امام ببریم یا نه؟ به تصور قیاس با عکس هایی که از ائمّهG نقاشی شده و مورد توجه اهل معنا قرار نمی گیرد، لذا ما هم در تردید به سر می بردیم. ولی به هر حال برای ادای امانت، تصمیم گرفتیم آن را نزد معظم له ببریم؛ هنگام تشرف، تابلو دست این جانب ـ رحیمیان ـ بود. متوجه شدم که ایشان به آن خیره شدند و متوقع بودیم که بفرمایند: «ببرید…» ولی بی تأمل فرمودند: «بگذارید این جا» و به طرف بالای اتاق اشاره کردند. تابلو را در کنار دیوار اتاق گذاشتم. فردای آن روز که خدمت امام رفتیم آن عکس را در اتاق ندیدیم و دیگر اطلاعی درباره آن نداشتیم که چه شد تا این که امام دچار بیماری قلبی جدیدی شدند و طبعاً برای مدتی به اتاقی که با ایشان ملاقات می کردیم، نیامدند. و به همین جهت، برای اولین بار برای انجام کارهایمان به اتاق اصلی که محل زندگی شخصی معظم له بود، مشرف شدیم. اولین چیزی که توجه مرا به خود جلب کرد، همان تابلو بود که در آن جا قرار داده شده بود. در نقطه ای درست روبروی تختی که روی آن می نشستند. این عکس، سال ها و تا آخر زندگی شان در آن جا بود. همچنین شنیده شده بود که غزل «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم…» را حضرت امام تحت تأثیر شمایل این عکس سروده اند. گر چه عامل اصلی علاقه امام به این عکس، انتساب این عکس به پیامبر(ص) بر حسب نقل می باشد، اما هنر آفرینی نقاشی که توانسته است چهره ای را با آن زیبایی و ملاحت و با حالتی معصومانه به تصویر کشد، صاحبان ذوق و هنردوستان و عاشقان جمال جمیل محبوب را به وجد می آورد.
نمونه دیگر،یکی از دوستان، پس از آن که همراه خانواده به دست بوسی امام نائل شدند، به حقیر مراجعه کرده و گفت: «پسرم که کلاس پنجم است، دفتر نقاشی اش را برای تقدیم به امام آورده بود که محافظان مانع آوردن آن به خدمت امام شدند. برای همین، پسرم خیلی ناراحت شده است». دفتر نقاشی را گرفتم و روز بعد با پاره ای توضیحات به امام تقدیم کردم. حضرت امام با دقت تمام اوراق دفتر را ملاحظه کرد و با رؤیت تصویر پشت دفتر که عبارت بود از تانکی که چرخ­هایش مدادتراش و تنه اش کتاب و لوله شلیک آن یک مداد و سرنشین آن یک طفل بود، متبسم شدند. سپس دستور دادند که به آن دانش آموز خردسال و طراح روی جلد دفتر جایزه ای مناسب پرداخت شود که جایزه همراه با نامه از سوی دفتر به ایشان تقدیم شد.
امام حقاً یک هنرمند و هنرشناس به ویژه در رشته نگارش و رسم الخط بودند. ایشان خط نستعلیق را در دوران نوجوانی نزد برادر بزرگشان آیت الله پسندیده مشق می کردند و به اندازه ای پیشرفت کرده بودند که خط ایشان به خط آیت الله پسندیده شبیه بود و قابل تشخیص نبود.
اما هنرمندی امام در این رشته خلاصه نمی شد؛ بلکه ایشان در رشته های دیگری هم اهل فن بودند؛ از جمله: طبع شعری ایشان بود. ایشان شعرهایی با مضامین بسیار عالی می سرودند که اغلب فی البداهه بود. حضرت امام، دیوان شعری دارند که البته شامل همه شعرهای ایشان نیست؛ بلکه دیوان اشعار ایشان، به علت نامعلومی مفقود گردیده و دیوان موجود، ماحصل محفوظاتی است که بعدها توسط عروس و فرزند ایشان، جمع آوری شده است.
از شعر سرودن امام، خاطراتی نقل شده است که ذکرش خالی از لطف نیست.
حجت الاسلام برهانی نقل می کند: روزی با آقای واعظ زاده خوانساری که از علما و بزرگان عرفان و اهل منبر و با امام نیز خیلی مأنوس بود، به محضر امام رفتیم. با توجه به سوابق رفاقتی که این دو با هم داشتند، امام به ایشان فرمودند: آقای واعظ­زاده، ما به خاطر رفاقت با شما همواره از مباحث علمی و اشعار ادبی بهره می بردیم. تا امام این را فرمودند، مرحوم واعظ زاده شروع به خواندن یک رباعی کرد:
گیرد همه کس کمند و من گیسویت در دایــــره دوازده بــــرج تــمــام
جوید همه کس هلال و من ابرویت یـک مـاه مبـارک است آن هم رویت
امام هم فی البداهه در جواب فرمودند:
گشود چشم نگارم ز خواب ناز از هم تو در نماز جماعت نرو که مـی ترسـم
نظر کنیـد درِ فتنـه گشت باز از هم کُشی امام و بپاشی صـف نماز از هـم
بعد مرحوم واعظ زاده شعر مولوی را خواند که:

بشنو از نی چون حکایت می کند وز جدایی ها شکایـت می کـنـد

امام در پاسخ فرمودند:

نشنو از نی کان نوای بی نواست نــی بـسوزد تـلّ خـاکستـر شـود

بشنو از دل کان حریم کبریاست دل بـسـوزد خـانـه دلـبــر شـود

اشعار امام برگرفته از روح بلند عرفانی و نشانه ای از وسعت اندیشه و نگاه ایشان به جهان و آفرینش الهی بود. اشعار امام در واقع تصویرگر والایی روح و سجایای اخلاقی سراینده و خالق آن است و معنویت، در اشعار امام به جهت روحیه معنوی خود امام، حضوری زنده و بالنده دارد.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *