پری پنهـان در جـان

عاطفه بازفتی

پری‌ها از موجودات افسانه‌ای و اساطیری هستند که در فرهنگ ایران و دیگر ملل جهان از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند و از آنجا که با ماوراء و نیروهای مافوق بشری پیوند می‌یابند، همواره وجود رازآمیز آنان برای آدمیان جالب توجه بوده است. در این نوشتار نگاهی گذرا به نمادشناسی «پری» در «غزلیات شمس» خواهیم داشت.
واژه «پری»
در روزگار کهن «پری» هم‌معنی با جن و شیطان بوده است؛ اما در متون قدیمی نیز آن را موجودی لطیف و زیبا و هم‌پایه حوری، جان و روح و فرشته دانسته‌اند. در ادب فارسی ترکیباتی چون پری‌چهره، پری‌سا، پری‌رخ، پری‌وش و پریزاد زیاد به چشم می‌خورد؛ حتی شاعران شخصی را که زیبایی فوق‌العاده داشته است همچـون پری می‌دانسته‌اند. از فردوسی می‌خوانیم: «جدا گشت زو کودکی چون پری/به چهره به سان بُتِ آذری»
سنایی زیبارویان را مایه رشک و حسادت پری می‌نامد: «تو آفت عقل و جان و دینی/ تو رشک پری و حور عینی»
پری و اعتقادات ملل
در اساطیر بیشتر تمدن‌ها، پری‌ها با باروری و زایش ارتباط دارند؛ از همین ‌رو قدما معتقد بودند پریان در کنار چشمه‌ها و چشمه‌سارها که منبع جوشش و فوران آب است، زندگی می‌کنند؛ زیرا آنان جلوه‌ای از خدایان به صورت زنی اثیری و پنهان در طراوت و سرزندگی چشمه‌ها بوده‌اند.
برخی اسطوره‌شناسان ایرانی معتقدند در روزگار کهن پیش از دین زرتشت، پری در اصل ایزدبانوی باروری و زایش بوده که تولد فرزندان، برکت و فراوانی نعمت، جاری‌شدن آب‌ها و رویش گیاهان به او بستگی داشته است.
برخی مردم نیز جایگاه پریان را که عبارت است از چشمه‌سارها، پلکان‌های آب‌انبارها، چاه‌ها، رودخانه‌ها و…، «فاضل» می‌نامند و جالب آنکه پری‌ها همواره با مکان‌های مرطوب و آب پیوند می‌یابند.
در قصه‌های عامیانه اغلب قهرمان داستان برای رسیدن به «دختر شاه پریان» سختی‌های زیادی را از سر می‌گذراند. نام پری در اوستا نیز به صورت Pairika ذکر شده است که در کنار دریای فراخکرت به صورت ستارگان دنباله‌دار در میان زمین و آسمان می‌پرند.
در سمبول‌های غربی هم پری (Fairy)، نماد ناخودآگاه ذهن است و نسب آنها به زمین‌مادر می‌رسد.
در اساطیر هندی «آپسارا» در ریگ‌ودا معادل پریان است.
در اساطیر بین‌النهرین «انسان دریایی» یا «ماهی‌انسان»، همان پری است. ریچارد کاوندیش می‌نویسد: «در اسطوره‌های اسکاندیناوی «نورن‌ها»، پریانی بودند که در کنار چشمه‌ای مقدس، زیر یکی از ریشه‌های درخت کیهانی زندگی می‌کردند.»
در اساطیر روم، «کامن‌ها»، پریان چشمه‌ها و جنگل‌ها هستند.
پری و شعر مولانا
در غزلیات شمس، واژه «پری» از پرتکرارترین‌هاست و مولانا هر بار بنا به مفهومی خاص از آن استفاده کرده است.
از دیدگاه مولانا پری‌ها ارغوانی‌رنگ هستند. «لوشر» در «روان‌شناسی رنگ‌ها» می‌نویسد: «رنگ ارغوانی یا بنفش از نوعی اتحاد عارفانه و درجه بالایی از صمیمیت همراه با حساسیت که منجر به ادغام ذهن و هدف می‌شود، حکایت دارد… یک حالت سحرآمیز که در آن آرزوها برآورده می‌شود.»
«پری را چهره‌ای چون ارغوان است/ بنالم کارغوان را ارغنونم»
گاهی مولانا خود را آنچنان با پری یکی می‌داند که گویی به نوعی وحدت عارفانه با آن دست یافته است: «این شکل که من دارم ای خواجه که را مانم؟/ یک لحظه پری‌شکلم، یک لحظه پری‌خوانم»
گاه پری مصداق «آنیمای» مولانا می‌شود؛ یعنی همان روح برتر و مظهر و نماد و مایه عشق. آنیما، یکی از مهم‌ترین کهن‌الگوهای یونگ است که بخش زنانه درونی هر مرد را تشکیل می‌دهد و این زنان پری‌گونه هستند که فرافکنی عنصر مادینه را در وجود مردان موجب می‌شوند؛ به گونه‌ای که مرد هر چیز زیبا و افسون‌کننده‌ای را به آنها نسبت می‌دهد.
«بهمن سرکاراتی» در کتاب «سایه‌های شکارشده» می‌نویسد: «پری که تجسمی اسطوره‌ای از ناخودآگاه نفس در نقش زنانه است، در جاهای خلوت و تاریک یا در خواب و وهم مردان ظاهر می‌شود و زیبایی خویش را می‌نمایاند و آنان را پری‌زده می‌کند؛ از این‌ روست که در ادبیات عامیانه پری و جن از نمادهای خودآگاهی مانند نام خدا، آیینه و آهن بیمناک و روی‌گردانند.»
بر این اساس پری با ناخودآگاه ذهن ارتباط می‌یابد و گاهی می‌تواند روح و جان و ذهن شاعری چون مولانا را به بی‌خویشی بکشاند و بر زبان او جــاری شود: «بیا به پیش من آ تا به گوش تو گویم/ که از دهان و لب من پری‌رخی گویاست/ کسی که عاشق روی پریِ من باشد/ نزاده است، نه آدم نه مادرش حواست»
یونگ در «چهار صورت مثالی» معتقد است: «شخصی در درون ما به نام «موجودی دیگر» وجود دارد؛ یعنی آن شخصیت که آزادتر و برتر است و درون ما را به کمال می‌رساند.»
در شعر مولوی نیز چنین عقیده‌ای دیده می‌شود: «در جسم من جانی دگر، در جان من جانی دگر/ با آنِ من آنی دگر، زیرا به آن پی برده‌ام»
یونگ همچنین معتقد است این شخص پری‌وارِ درونی، یک نجات‌دهنده است که از آسمان فرود نمی‌آید؛ بلکه در اعماق، یعنی ناخودآگاه ذهن آدمی نهفته است و به ناگاه برمی‌خیزد.
مولانا نیز بارها اشاره کرده است ناله‌های من، فریاد من و شعر من همه تلقینی درونی است: «این همه ناله‌های من نیست ز من همه ازوست/ کز مدد میِ لبش بی‌دل و بی‌زبان شدم»
یا «ای که میان جان من تلقین شعرم می‌کنی/ گر تن زنم، خامش کنم، ترسم که فرمان بشکنی»
هرچند پری‌ها، موجوداتی افسانه‌ای و بسیار زیبا هستند، اما گاهی می‌توانند با آنیما و ناخودآگاه ذهن ارتباط نزدیکی پیدا کنند و نمادی از ناخودآگاه، روح و جان شوند و شعری را به شاعر تلقین کنند.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *