آفتهای حکومتداری
کسانی که در حکومتها مسئولیتی را میپذیرند، معمولا باید به دنبال ارتقای جایگاه آن باشند و در راستای اقتدار آن گام بردارند؛ اما بدیهی است که حکومتها هر چند از نظر سیاسی، نظامی و اقتصادی مقتدر باشند، با مجموعهای از آفتها یا به سخن امروزی آسیبها مواجهند که میتواند آن را تضعیف کند یا حتی به اضمحلال بکشاند. هر حکومتی با دو آسیب مواجه خواهد بود: یکی آسیبهای دشمنان خارجی و دیگری دشمنان داخلی که هر کدام در جای خود از اهمیت برخوردارند؛ گاهی نیز خودیهایی نظیر زمامداران یا برخی از مردم ممکن است مقابلهای با حاکمیت پیدا کنند که این آفت حساسیت زیادی دربردارد. از آنجا که حکومتها برای مقابله با دشمنان داخلی و خارجیِ خود، معمولا برنامهریزی و آمادگی لازم را فراهم میسازند، کمتر اتفاق میافتد که نظامی تثبیت شده از طریق این خطرها به نابودی کشیده شوداما بزرگترین خطرها برای حکومت و جامعه دینی آسیبهای وارد آمده از سوی خودیها و به خصوص زمامدارانی است که با وظایف حکومتداری آشنا نباشند یا از انجام وظایف ناتوان باشند و از جرئت و جسارت و شجاعت لازم برخوردار نباشند؛ متاسفانه آنان بزرگترین ضربه را به جامعه دینی وارد میآورند که نتیجه آن یا انحراف از دستورهای دینی یا اضمحلال حکومت
و جامعه اسلامی است.
فلسفه پذیرش مسئولیت در هر حکومت، تلاش برای استحکام پایههای آن، اجرای دقیق قوانین، برقراری امنیت، تامین رفاه و آسایش مردم، برطرف کردن مشکلات و گرفتاریها، جبران ضعفها و کمبودها خشنود کردن مردم، دلگرم نمودن آنان به حاکمیت
تلاش برای شکوفایی و پیشرفت همهجانبه جامعه دفاع از ارزشهای مادی و معنوی نظام، آباد کردن کشورو بازسازی ویرانیها و… است.
دستیابی به تمام یا بیشتر هدفهای از پیش تعیین شده یک نظام حکومتی در گرو ادای درست وظیفه از سوی زمامداران و کارگزاران است. اگر زمامداران نادرست، خودسر و بیبرنامه عمل کنند، میتوانند بدترین آسیبها را بر نظام وارد سازند و چه بسا با توسل به کارهای خلاف شرع (عرف) و قانون و خلاف شأن ، عوامل سقوط و تباهی و بیاعتباری حکومت
را نیز فراهم آورند.
حضرت امام علی علیه السّام با آگاهی کامل از این واقعیت در بیانات خود در مواقع مختلف به این آسیبها و آفتها اشاره کردهاند.
حضرت علی(ع) در این راستا چهار آفت را ذکر میکنند که نباید اتفاق افتد؛ وگرنه برای نظام حکومتی سمی مهلک خواهد بود؛ این چهار آفت بدین قرارند: تضییع الأصول، التمسک بالفروع، تقدیم الاراذل، تأخیر الافاضل؛ واگذاشتن اصول، خارج شدن از اصولی که هدف از حاکمیت دستیابی به آنهاست و نادیده گرفتن آن و به تعبیری تساهل و تسامح در برقراری اصول که بسیار شکننده است؛ زیرا بقای حاکمیت به اصول است و اگر اصول جاری نشود، معنایش سقوط حاکمیت است هر چند اسمی از آن باقی بماند. دوم تمسک به فرعیات و پرداختن به امور غیرمهم است و به قولی واجبات
را فدای مستحبات کردن و چسبیدن به امور غیرضروری جامعه. سوم از آفتها، مقدم ساختن انسانهای فرومایه بر انسانهای متعهد و توانمند و آگاه و صاحبنظر است؛ اگر انسانهای ناتوان بر توانمند ترجیح داده شدند و میدان به دستشان افتاد
جز زیان نتیجهای نخواهد داشت؛ یکی اینکه توانایی بر اجرای اصول را ندارند و دیگر اینکه میدان را از انسانهای توانمند گرفته و غصب کردهاند و حاکمیت از توان آنان محروم شده که این خسران جبراننشدنی است. آفت چهارم، واگذاشتن و عقب راندن انسانهای فاضل است. این نیز از آفتهای بزرگی است که عالمانی که در راستای پیشرفت و تعالی حاکمیت و جامعه تلاش کنند
خانهنشین شوند و علم و دانش آنها به هدر برود و غیر قابل استفاده شود. باید که مردم و مسئولان این آفتها را مورد توجه قرار دهند و نصب العین کنند تا دچار آن نشوند و حکمیت دینی را توسعه بخشند.