پدیده خرافهگرایی (۱)
سرمقاله نوشته : حجتالاسلام حسن بابایی
خرافات، جمع خرافه و در اصل به معنای حکایتهای شب است؛ اما در تداول فارسیزبانان به سخنان نامربوط، پریشان و بیاساسی گفته میشود که مبتنی بر منطق و دانش نباشد.
به عبارت دیگر، خرافه به معنای مفهومی است که واقعیت ندارد و ساخته ذهن و فکر انسان است که پس از پیدایش به آن و تاثیرش بر زندگی خود اهمیت میدهد؛ در صورتی که هیچگونه تاثیری بر زندگی و حقایق هستی ندارد؛ نظیر: فالگیری، سحر و جادو سعد و نحس بعضی از اماکن و امثال آن.
در این نوشتار مقصود ما از خرافات، همان مفاهیم روزمره همچون رمالی، انواع فالها (فال قهوه، فال نخود، فال تاروت، فال آئینه)، کفبینی، وردخوانی جادو و جمبل و… است.
خرافات از نظر اقتصادی تنپروری را گسترش میدهد و از نظر اجتماعی موجب ضعف روحیه تلاش و کوشش در جامعه میشود و نوعی انفعال را به پیکره جامعه تزریق میکند. رواج خرافهگرایی برای جامعه بسیار زیانبار است و باعث میشود مردم به رؤیا و توهم رو بیاورند و از واقعیت روی برگردانند. بنابراین شناختن ابعاد خرافات و تبعات منفی آن برای افراد یک جامعهضرورتی انکارناپذیر است؛ چه بسیار خانوادهها و افرادی که به دلیل گوش سپردن به سفارشها و تجویزهای رمالان، گرفتار جدایی و نابسامانی شدهاند. چه بسیار مبالغ هنگفت که افراد خرافاتی از خود و خانواده خود دریغ و آن را صرف خرافات کردهاند. چه بسیار افرادی که در پی دل سپردن به موهومات رمالان و دعانویسها در سراشیبی فروپاشی و نابودی و فساد افتادهاند. انواع خرافات:
خرافات فردی و عوام پسند: خرافاتی که جنبه فردی و عوامپسندانه دارد. اینگونه خرافات عقایدی واهی را دربرمیگیرد که افراد یا اقلیتهای خاص در یک جامعه به آن معتقدند.
خرافات اجتماعی: مقصود افکار موهوم و علایق و احساسات غیرمنطقی است که بیشتر جامعه به آن معتقد و پایبند میشوند و غالبا به صورت آرمانهای ملی یا شبه دینی جلوهگر میشود؛ مانند بتپرستی.
خرافات برنامهریزیشده: مثل خرافات سیاسی شامل اندیشههای عوامفریبانه و منحطی است که گروههای افراطی یا احزاب خاص
و سیاستمداران قدرتطلب برای ارضای حس برتریطلبی خویش از آن سود میجویند.
نظر اسلام درباره خرافات
با توجه به اینکه قرآن، کتاب درس زندگی است و برای کمال و سعادت بشر نازل شدهبا اموری که غیرواقعی، خیالی و خرافی است مبارزه میکند.
به طور نمونه حضرت رسول(ص) احترام به چوب و سنگهایی را که به عنوان بت میشناختند و محور زندگی و اثرگذار میدانستند
و عبادت و تقدیس آنها را مذمت کرد؛ زیرا همه این امور خرافه است و چون خرافه بود پیامبران با اینگونه امور مبارزه کردند.
از این رو در هر موضوعی که احساس میشود خرافی و غیرواقعی است، باید با تفکر و تعقل و به دست آوردن معیار واقعی که قرآن و سنت ارائه میدهد، عمل کرد و برای شناخت واقع از غیرواقع همان ملاک را معیار قرار دهیم.
در مقابل این موضوع که قرآن بسیاری از اعتقادات رایج را خرافه میداند، بسیاری از مفاهیم متعالیه را که از نظر برخی افراد خرافات شمرده میشود، واقعیت میداند؛ مثلا شاید برخی جن و پری را خرافه بدانند؛ در صورتی که قرآن آنها را امور واقعی میداند یا شاید برخی توسل و ارتباط با انبیا را خرافه بدانند، در صورتی که با توجه به معیار قرآنی و روایی، یک واقعیت است.