خودنمایانه های ناروا

آخرین روز دی ماه ۹۵ قرین با حادثه ای بود که در این سالهای پس از انقلاب نمونه اش را ندیده بودیم. ساختمانی ۵۴ ساله در مرکز پایتخت ایران اسلامی بر اثر آتش سوزی فرو ریخت. اینکه مقصر یا مقصران این حادثه چه کسانی هستند را باید کارشناسان مربوطه بررسی کنند اما پدیده ای که چند سالی است بین مردم ایران رواج پیدا کرده در این حادثه نیز خود نمایی میکرد. شاید بتوان عنوان سلفی ایسم را بر این معضل اجتماعی گذاشت. پدیده ای که با گسترش شبکه های اجتماعی هر روز بیش از روز دیگر گسترش پیدا میکند. در این پدیده افراد با انواع ژستهای مختلف و با مناظر گوناگون از خود عکسی می گیرند و در شبکه های اجتماعی نظیر اینستاگرام به اشتراک می گذارند. دنبال کننده های انها نیز به این عکس ها واکنش نشان میدهند. در این بین سلفی گیرنده به یکی از تمایلات درونی خود به نام حس خودنمایی پاسخی در خور شایسته می دهد. انسان ذاتا تمایل دارد دیده شود و نظر دیگران رادرباره دیده شدنش جویا شود. شاید تا اینجای ماجرا را بتوان با عناوینی نظیر ارتباطات اجتماعی توجیه کرد و سرپوشی بر این معضل گذاشت، اما قصه به اینجا ختم نمی شود. خیلی وقتها حاضریم این دیده شدن به قیمتهای گزافی ختم شود. قیمت تضییع حقوق دیگران، قیمت سلب اسایش دیگران و از همه بدتر قیمت به خطر افتادن جان خود و بعضا دیگران. در مجلس ختمی فردی مشهور را میبیند و فارغ از اینکه اینجا مجلس ختم است و احترامات مخصوصی دارد سعی در گرفتن سلفی با فرد مشهور دارد. با این عکس پز می دهد و لایکهای زیادی دریافت می کند و حس خودنمایش ارضا می شود اما غافل از اینکه این حس به بهای ناراحتی عده ای تمام شده است. دونفر با یکدیگر درگیر هستند و یکی چاقو خورده و در حال جان دادن است، عده ای به جای نجات جان هموطن سعی در گرفتن سلفی با لحظه مرگ هستند. اما در حادثه ساختمان پلاسکو این اتفاق رنگ و بوی دیگری دارد. ماموران اتش نشانی از مردم خواهش میکنند محل حادثه را ترک کنند اما عده زیادی سعی در براوردن نیاز خودنمایی خود هستند. با ساختمان نیم سوخته سلفی میگیرند و با افتخار به اشتراک میگذارند. عده ای هم که سلفی نمیگیرند با شور و اشتیاق مشغول ثبت صحنه ای هستند تا این صحنه را به نام خود در شبکه های مجازی منتشر کنند تا با دریافت لایکی این حس درونشان ارضا شود. در این بین عده ای زیر اوار هستند، لحظه لحظه های حیاتی است اما بخشی از توان و انرژی ماموران آتش نشانی در متفرق کردن مردم میگذرد. ماشینهای اورژانس برای کمک رسانی به دلیل ازدحام جمعیت گوشی به دست با مشکلات زیادی روبرو می شوند. در این لحظات دلمان برای متفرق کردن مردم به روشهای گارد ویژه تنگ می شود. به راستی این پرسش مطرح است که چرا مردمی که روزگاری برای فدا کردن جان خود از یکدیگر سبقت میگرفتند و آرزویشان گمنامی بود، حال برای ثبت عکسی و مطرح شدن اینچنینی حاضر است آن لحظه ای که میتوانست صرف نجات جان کسی کند به گرفتن فیلم و عکس از حادثه بگذراند. یکی از پاسخ های این پرسش را باید در نحوه تفریح و سرگرم شدن افراد جستجو کرد. وقتی  خودنمایی برای جوان تفریح می شود خوب طبیعی است برای نمایان شدن دست به هر خطری بزند. او سرش گرم می شود اما عده ای جانشان در خطر است. ریشه های این تفکر را باید در اومانیسم جستجو کرد. جایی که انسان محور همه چیز می شود و همه عالم برای خوش بودنش باید بسیج شود. رویش این تفکرات در کشوری که داعیه دار صلح جهانی است قطعا خطرناک است.

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *