مرگی که پایان زندگی نیست
دامون رشیدزاده
بر اساس آخرین آمارهای وزارت بهداشت در کشور ما روزانه ۱۰ نفر به دلیل کمبود عضو پیوندی جان خود را از دست میدهند. این در حالی است که اگر تعداد افرادی که مرگ مغزی میشوند را با توجه به اعضایی که میتوانند اهدا کنند حساب کنیم به راحتی در میابیم که به اندازه نیاز همه این بیماران در کشور عضو پیوندی هست اما به دلیل نبود فرهنگ اهداء عضو همچنان بسیاری ترجیح می دند اعضاء بدن عزیزانشان در زیر خاک بپوسد تا اینکه زندگی را به فرد نیازمندی بازگرداند.
با وجود همه فعالیتهایی که در این سالها دولت، رسانهها و نهادهای غیر دولتی انجام دادهاند اما متاسفانه اهداء عضو همچنان یکی از نیازهای اصلی کشور است.
بر اساس اعلام وزارت بهداشت هم اکنون در حدود ۳۰ هزار نفر در کشور نیازمند پیوند عضو هستند وضعیت زندگی بسیاری از این افراد به شدت بحرانی است و هر روز تعلل در نرسیدن عضور تقریباً جان ۱۰ نفر را میگیرد. با این حال در بهترین حالت در کشور ما تقریباً ۲۵ درصد افراد مرگ مغزی اعضای خود را اهدا میکنند. هرمورد مرگ مغزی میتواند با اهدای یک قلب، یک کبد، دو کلیه، یک ریه، لوزالمعده و رودهها جان هشت بیمار را نجات دهد و با اهدای بیش از ۵۰ بافت مانند قرنیه، دریچه قلب و استخوان سبب بینایی و بازتوانی بیماران نیازمند شود. اعضای نجات بخش موارد مرگ مغزی گنجهای حیات بخشی هستند که با عدم رضایت خانوادهها به زیر خاک میروند و نابود میشوند.
بر اساس گفته پزشکان مرتبط با بیماران مرگ مغزی معمولاً خانواده این بیماران تا هفتهها از پذیرش مرگ عزیز خود امتناع میکنند و با وجود همه اطلاعاتی که پزشکان در اختیارشان قرار میدهند بازهم واقعیت را قبول نمیکنند. خیلی از این خانواده پس از گذشت یک یا دو هفته راضی به اهدا میشوند در حالی آن زمان دیگر هیچ عضوی قابل اهدا نیست و فرصت طلایی برای نجات جان انسانهای دیگر از بین رفته است. کمی فرهنگ سازی بیشتر و حضور راوانشناسان در بیمارستانها برای صحبت با خانواده بیماران از راهکارهایی است که میتواند فوق العاده کارآمد باشد. در بسیاری از کشورها که آمار اهدا عضو بالایی دارند معمولاً کادر روانشناسی مخصوص با خانواده بیمار مرگ مغزی صحبت میکنند و همین روند قبول واقعیت را تسریع میبخشد. امیدواریم این روش هم به زودی در کشور ما اجرایی شود تا شاهد مرگ بیماران نیازمند به اهداء عضو نباشیم.