نیمقرن با کنکور
دامون رشیدزاده
در روزهای گذشته چهل و هشتمین آزمون سراسری ورود به دانشگاهها یا همان کنکور برگزار شد. به طور تقریبی نیم قرن از آزمون ورودی دانشگاهها میگذرد. هر چند ۵۰ سال پیش کنکور به عنوان ملاکی قابل اعتنا برای جدا کردن نخبگان شناخته میشد اما اکنون سالهاست که کارشناسان به این نتیجه رسیدهاند که کنکور روش مناسبی برای شناسایی نخبگان نیست و این روش ناکارآمد باید هر چه زودتر برداشته شود. با این حال با وجود دلایل بسیاری برای حذف کنکور سد کنکور همچنان تنها روش نظام آموزشی ما برای ورود دانش آموزان به دانشگاههاست.
افراد زیادی در دنیا پس از اتمام دوران تحصیل در مدرسه با اهداف مختلفی به دنبال ادامه تحصیل در دانشگاه هستند و معمولاً در همه کشورها برای ورود به دانشگاهها به خصوص دانشگاههای برتر و سطح بالا رقابت وجود دارد. اما این رقابت در کشورهای مختلف از لحاظ سطح و نوع متفاوت است و معمولاً کشورها برای پذیرش افراد در دانشگاهها سازو کارهای متفاوتی را طراحی کردهاند تا ضمن استفاده بهینه از امکانات و همچنین حفظ سطح کیفی آموزش، افراد را بر اساس توانمندی و استعداد پذیرش کنند.
ورود به دانشگاه در آمریکا
به عنوان مثال در کشور آمریکا که یکی از بالاترین استانداردهای آموزشی جهان را دارد نمرههای کسب شده در دوران تحصیل و همچنین بسیاری مسائل دیگر، نحوه ورود به کالج و دانشگاه را مشخص میکند. به طور کلی دانش آموز های آمریکایی قبل از ورود به دانشگاه ۱۲ سال به تحصیل میپردازند. آنها این ۱۲ سال را در دو دوره متوسطه و دبستان به تحصیل میپردازند. در ۶ سالگی کودکان آمریکایی وارد دبستان میشوند، آنها در این دوره ۵ یا ۶ سال به تحصیل میپردازند و سپس وارد دوره متوسطه میشوند. دوره متوسطه خود به دو بخش راهنمایی و دبیرستان تقسیم میشود. پس از اتمام دوره متوسطه، دانش آموزان آمریکایی مدرک دیپلم خود را میگیرند و پس از آن میتوانند وارد دانشگاه یا کالج شوند. دانش آموزان آمریکایی برای ورود به یک دانشگاه یا کالج باید ریز نمرات تحصیلی خود که مرتبط با رشته دلخواه آنها است را برای آن کالج یا دانشگاه ارسال کنند و در صورت قبولی به راحتی به ادامه تحصیل میپردازند. ریز نمرات تحصیلی در ایالت متحده آمریکا شامل نمرات دروس خاص و معدل دانش آموزان است. اما نظام نمره دهی آمریکا بسیار پیچیده است. نحوه بررسی و مقایسه نمرهها در این کشور روشهای مختلفی دارد و حتی اعتبار دبیرستان در این موضوع تأثیر دارد؛ برای مثال ممکن است نمره دو دانش آموز که به دو مدرسه متفاوت رفتهاند یکسان باشد اما فقط یکی از آنها یک دانشگاه مشخصی را قبول شود. این موضوع به این دلیل است که ممکن است یکی از آنها در دبیرستان معتبرتری درس خوانده باشد. البته این تنها راه ورود به دانشگاه نیست و هستند کالجها و دانشگاههای دیگری که هر فرد با هر استعدادی میتواند در آنها به تحصیل بپردازد اما دانشجو تنها در صورتی مدرک خود را دریافت میکند که بتواند با بهترین نمرات دروس خود را بگذراند و البته نمره گرفتن در این کشور به گواه بسیاری از محصلان بسیار سخت و نیازمند پژوهش و پروژههای عملی فراوان است.
تحصیل در دیگر کشورها
تحصیل در دروره دانشگاه در کشورهای کانادا، آلمان، انگلستان و حتی برخی کشورهای شرق آسیا با اندک تغییری به همین شکل است. در اکثر این کشورها آزمون جامع برای شناسایی نخبگان وجود ندارد و دانشجویان بر اساس تواناییها و استعدادهایی که در دوران تحصیل بروز دادهاند بورس تحصیلی دریافت میکنند.
مافیای کنکور
متاسفانه در سیستم فعلی آموزشی ما نه تنها به استعداد و توانایی دانش آموزان توجهی نمیشود بلکه یک آزمون کلی آنهم به روش تست و با ضریب نمره منفی تنها راه جدا کردن دانش آموزان نخبه از دیگران است. به این ماجرا باید موضوع سهمیهها و همچنین اشباع شدن بسیاری از رشتهها را نیز اضافه کرد.
به اعتقاد اکثر کارشناسان کنکور راهکاریی به شدت کهنه و بدون بازده است و تنها دلیل وجود آن ناکارآمدی سیستم آموزشی و همچنین مافیای بزرگ پشت پرده کنکور است که از این راه سود کلانی به جیب میزنند. ادامه دارد…